
۱. خودت را معرفی کن.
こんにちは!!
ویلی ونکا هستم. یک انسان، دارای حساسیت بسیار زیادی که توسط اینجانب همیشه سرکوب میشه. چند ملاقهی بزرگ عشق و سماجت در نقاشی و معتاد به کتاب و شعر و موضوعات الهام بخش. اندکی رک و مودی، گاهی منطقی گاهی غیر منطقی. دارای شخصیت انحرافی که در حال حاضر با پارانویید (زیاد) مخلوط گشته و اندکی از حد نرمال خارج شده.
۲. یک چیزی را نام ببر که در آن خوب هستی.
متفاوت دیدن آدما و تحلیلشون به وسیلهی فن بیان متفاوت.
۳. رنگ موردعلاقهات چیست و چرا؟
رنگا برام شبیه پالت آبرنگن، همشون بران محبوب و عزیزن. اما آبی تیفانی و بنفش با دو قطره سفید برام خیلی خاصه. چرا؟ چون هشت پایی که مسیر فکریمو تغییر داد این رنگی بود.
۴. داستان پشت اسمت چیست؟
همه ویلی ونکا رو میشناسن. مرد جذاب و خوش پوشی که کمی بچگانه رفتار میکرد و واکنش های دیوانهوار و پر از ریسکش باعث تعجب مخاطب میشد. کسی که بنظر من معتاد به تاثیرگذاری بود، اما نه روی خودش بلکه روی آدمها. شخصی با ظاهر و باطن متفاوت و چشم های جسور و تاثیرگذار.
برام مهم نیست که از دید دیگران چطور بنظر میاد...من به شدت با ویلی ونکایی که از چشم های خودم میبینم همزاد پنداری میکنم. برای همین توی یه تصمیم یهویی شدم ویلی ونکا، یه روز آلبالویی بودم یه روز خسته. حالا هم که تیفانی شدم.
۵. دوست داری به کدام کشور سفر کنی و چرا؟
کانادا/ونکوور🇨🇦بخاطر طبیعت وحشی و سبزش، حس زندگی در اونجا برای آدمایی مثل من که به طبیعت علاقه دارن ولی نمیتونن از دنیای مدرن خودشون فاصله بگیرن خیلی خیلی زیاده.
ژاپن🇯🇵 چون بخشی از وجودم و اولین عشق زندگیم اونجا جا مونده.
کره🇰🇷 چون صنعت طراحی لباسش به شدت برام الهام بخشه. شبیه یه نمایشگاه لباس دائمی میمونه.
سوئد🇸🇪 چون یکی از بهترین نمایشگاههای هنری در اونجا برگذار میشه و آرزوی هر هنرمندیه که حداقل یک بار توی اون شرکت کنه.
۶. کارتون موردعلاقهات چیست؟
کارتون مورد علاقهی خاصی ندارم اما انیمهی خادم سیاه برام خیلی محبوبه. فکر کنم چهار یا پنج بار از فصل اول تا آخرش رو ریواچ کرده باشم.
۷. میخواهی وقتی بزرگ شدی چه کاره بشوی؟
اینکه چیکار قراره بکنم خیلی سوال سادهای بنظر میاد ولی چون مطمئنم راههای زیاد و تصمیمهای زیادتری وجود داره پس خیلی دقیق مشخصش نمیکنم. فقط اینو میدونم که هرچی باشه در راه هنرهای تجسمیه.
۸. نکته موردعلاقهات درباره دانشگاه چیست؟
برای منی که هیچوقت اجازه نداشتم توی محیط آدمهای به اصطلاح هنری باشم یا حداقل در جایی درس بخونم که منو در مسیر هنرم قرار بده دانشگاه یه فرصت محسوب میشه. یه فرصت برای اینکه خودم رو به خودم ثابت کنم.
۹. فصل موردعلاقهات چیست و چرا؟
پاییز. چون تولدم توی این فصله و حس میکنم اخلاق و روحیاتم هم مثل پاییزه. چند روز بارونی و چند هفته آفتابی همراه با باد سرد. یکی دو روز گرم و دو سه ماه خشک و سوزناک.
۱۰. غذای موردعلاقهات چیست؟
پیتزا ... پیتزا ... یادمه یه بار سه روز خونه تنها بودم و صبحونه و ناهار و شام پیتزا خوردم. تا الان هرچی پیتزای ناآشنا به چشمم اومده خوردم، به جز هاوایی! ( آخه ابهت پیتزا با آناناس خراب میشه)
۱۱. از چه چیزی میترسی و چرا؟
از اینکه نتونم افسردگیم رو درمان کنم. از اینکه پدر و مادرم تا ابد بخوان باهام لجبازی کنن و رابطمون رو خراب تر کنن، از اینکه حس تنهایی که چهار ساله همراهم شده از بین نره و در آخر اونی که بیشتر منو میترسونه از دست دادن ابرو و آشکار شدن تمایلات درونیمه.
۱۲. دوست داشتی حیوان خانگی داشتی؟
یه مدت طولانی از سه نسل عروس هلندی مراقبت کردم. اونقدری توی نگهداری از جوجهها تجربه بدست اوردم که بعید نیست چند وقت دیگه تخم بزارم و روش بشینم تا جوجه بشه.
ولی متاسفانه بابام فروختشون و چون غم از دست دادنشون رو تجربه کردم دیگه نمیخوام حیوون خونگی داشته باشم، تازه ... یه بار جوجهی محبوبم فایتر ... توی دستام مرد و این اتفاق اونقدری بهم آسیب زد که حتی با یاداوریشم بغض میکنم.
اما الان از یه سری گربهی خیابونی به صورت آزاد مراقبت میکنم و خب راضیم ازش :")
۱۳. تعطیلات موردعلاقهات چیست و چرا؟
من هیچوقت تعطیلات درست حسابی نداشتم و اصلا خیلی برام غیر قابل تصوره. همیشه دلم میخواست دریا رو ببینم چون تاحالا چشمم بهش نخورده ... دوست دارم به یه سفر طولانی مدت توی یه هتل خوب برم (وقتی از امکانات رفاهی دور میشم کاملا خلقم تغییر میکنه) دلم میخواد جایی باشم که خیلی زیاد بارون بباره و بافت طبیعی داشته باشه. جایی که بشه با مردمش ارتباط برقرار کرد و از صبح تا شب بتونم کتاب بخونم، پیتزا بخورم و نقاشی بکشم.
۱۴. یک فانتزی موردعلاقهات را بنویس.
یه سری مدل زنده برای کارای اروتیکم پیدا کنم:")
نمایشگاه هنریمو بزنم و بتونم به سطح یامادا سان، کسی که توی آبرنگ تحسینش میکنم برسم.
بهشون میگم فانتزی چون خیلی دور از دسترس بنظر میان. امیدوارم چند سال دیگه از فانتزی بودن خارج بشن.
اها و اینکه دلم میخواد استریت اسکیت انجام بدم...༎ຶ‿༎ຶ این دیگه خیلی فانتزیه...
۱۵. لباس موردعلاقهات چیست و چرا؟
لخت بودن. من دوست دارم برای بقیه لباس طراحی کنم و اونارو در بهترین وجه ممکن ببینم. چون خودم همیشه بخاطر خانوادم مجبور بودم لباسای محجبه بپوشم و خب ... (HATE) اما اگه نوبت خودم برسه و بتونم بالاخره یه روز پوشش خودم رو داشته باشم ترجیح میدم توی خونه بمونم و لخت باشم. اما برای جامعه از استایل های جسورانه پیروی میکنم. میدونی؟ کفش های تابهتا، لباس هایی که از لباسهای دیگه درست شدن :)) حتی فکر کردن بهشم منو سر ذوق میاره.
۱۶. بزرگترین رویایت برای آینده چیست؟
اینکه بتونم آزادانه رویاهامو دنبال کنم ... پس میشه آزادی؟ آره خب. من میخوام خودم از درون حس آزادی داشته باشم.
۱۷. پنجتا چیز جالب درباره من: ( طبیعتا از نظر خودم دیگه)
✅میتونم توی یک ساعت یا کمتر نقاشیهارو تحلیل کنم.
✅ یه بخیه به شکل پیچک روی پام دارم
✅به یه زبان مندرآوردی و رمزی به اسم (بَغْضْ) صحبت میکنم و موفق شدم اونو به یک نفر یاد بدم😂
✅ با گل و گیاهام خیلی جدی مکالمههای طولانی انجام میدم و برای هرکدوم توی ذهنم یه صدا و شخصیت جدا ساختم.
✅ اینو نمیگم، اگه خواستید شما بگید.
۱۸. چه چیزی خوشحالت میکند؟
چیزهای زیادی! ولی مهمتریناش ایناست:
✅آدمهای الهام بخش و چالش برانگیز
✅کتاب های مخفی و دست دوم با دست نویس هایی از دیگران
✅لباسها و هنر
✅آرامش پنهان مذهبی
✅بها دادن به شهوت
✅موسیقیهایی که کسی از وجودشون خبر نداره
۱۹. چه چیزی ناراحتت میکند؟
بازم خیلی چیزا ... ولی اونایی که فعلا ممکنه درگیرشون بشم :
✅افسردگی
✅هموفوبیکها
✅تعصب بیجا
✅رادیکالی بودن
✅ آدمهایی که فقط سیاهی های بقیه رو میبینن
✅نصیحت هایی که عجولانه انجام میشن
✅سکوت اجباری
✅ کسایی که برای روابط تلاش نمیکنن

ضمیمه۱) منبع چالش
ضمیمه۲) وب مرینا در حال حاضر مکان امن منه. اونقدر برام قشنگ و عزیزه که دلم نمیومد منبعش رو بزارم. هعی ... وبایی که اتفاقی پیدا میشن خیلی خاصن، دورشون بگردم.
ضمیمه۳) یادش بخیر منو یاد وقتی انداخت که وب جیران رو پیدا کردم. آهای لیدی فکر نکن حواسم نیست! تو اون پست منو با اینکه وب پاک شده توی پیوندات نگه داشتی درحالی که من رهاش کردم. هروقت میبینمش لبخند میزنم ... لعنتی ...