در اتحادیهی ابهان
بخاطر لکنت زبانت یک گلوله در مغزت رها میکنند
اگر حرف بزنی؟ کنایهها تورا وحشیانه به بند میکشند
تفاوت؟ غیر قابل بخشش
اعتراض؟ حق تیر بی چون و چرا
کلمات؟ باید از حصارهای حقیقت آنها رد شود
احساسات؟ مرزهایش به کوچکی مغزهایشان است
در این اتحادیهی ابلهان
ناچیز ترین مجازات مرگ است
اگر میخواهی یک مجرم سابقهدار باشی
به آنها بگو چقدر ابله هستند
و تو محکوم به حبس ابد در دنیای آنها میشوی.
ضمیمه) این روزا حس میکنم یه پیرمردم. درونم در عین اینکه تبدیل به ترکیب رنگ زرد هندی و سبز چمنی با دو قطره سفید شده...خستست. گاهی نگاه درختهایی میکنم که از پنجره میز کلاس بهم خیره شدن و ازشون میپرسم برای اینکار دیگه دیر نیست؟ چقدر دووم میارم؟ چقدر تحمل میکنه؟...و آره...این خیلی درد داره که برای خوشحال بودن شک داشته باشی. خصوصا توی اتحادیه ابلهان. جایی که از ریشه جاکش و کثافته . وقتی به ادمهای رهگذر توی مدرسه نگاه میکنم متوجه مشکل و درد جامعمون میشم...ندیدن، نشنیدن، بولی کردن و نشانه گذاری...اینا براتون آشنا نیست؟ این روزا کف خیابونمون پر شده از اینا...و من به این فکر میکنم که نکنه تمام ما یه روز تبدیل بشیم به وحوش یک نظام که پایه و اساسش بر اساس ابله بودنه؟ ترسناک نیست؟ بهم بگید که دیوانه نشدم...
ضمیمه۲) امروز شیشه ماشین دوستم نارسیس رو مامور خورد و خاکشیر کرد. عه وا نه یه وقت فکر نکنید از قصد بوده، ازونجایی که چشماشون رو میبندن و تیر میزنن این چیزا طبیعیه...یکم ذهناتون رو باز کنید خواهشا!
ضمیمه۳) خیلی سردرگم شدم.