狂った少女のラブソング

چالش ۱۹ سوال مرینا☄️💙

۱. خودت را معرفی کن.

こんにちは!!

ویلی ونکا هستم. یک انسان، دارای حساسیت بسیار زیادی که توسط اینجانب همیشه سرکوب میشه. چند ملاقه‌ی بزرگ عشق و سماجت در نقاشی و معتاد به کتاب و شعر و موضوعات الهام بخش. اندکی رک و مودی، گاهی منطقی گاهی غیر منطقی. دارای شخصیت انحرافی که در حال حاضر با پارانویید (زیاد) مخلوط گشته و اندکی از حد نرمال خارج شده. 

 

۲. یک چیزی را نام ببر که در آن خوب هستی.

متفاوت دیدن آدما و تحلیلشون به وسیله‌ی فن بیان متفاوت.

 

۳. رنگ موردعلاقه‌ات چیست و چرا؟

رنگا برام شبیه پالت آبرنگن، همشون بران محبوب و عزیزن‌. اما آبی تیفانی و بنفش با دو قطره سفید برام خیلی خاصه. چرا؟ چون هشت پایی که مسیر فکریمو تغییر داد این رنگی بود.

 

۴. داستان پشت اسمت چیست؟

همه ویلی ونکا رو میشناسن. مرد جذاب و خوش پوشی که کمی بچگانه رفتار میکرد و واکنش های دیوانه‌وار و پر از ریسکش باعث تعجب مخاطب میشد. کسی که بنظر من معتاد به تاثیرگذاری بود، اما نه روی خودش بلکه روی آدمها. شخصی با ظاهر و باطن متفاوت و چشم های جسور و تاثیرگذار.

برام مهم نیست که از دید دیگران چطور بنظر میاد...من به شدت با ویلی ونکایی که از چشم های خودم می‌بینم همزاد پنداری میکنم. برای همین توی یه تصمیم یهویی شدم ویلی ونکا، یه روز آلبالویی بودم یه روز خسته. حالا هم که تیفانی شدم.

 

۵. دوست داری به کدام کشور سفر کنی و چرا؟

کانادا/ونکوور🇨🇦بخاطر طبیعت وحشی و سبزش، حس زندگی در اونجا برای آدمایی مثل من که به طبیعت علاقه دارن ولی نمیتونن از دنیای مدرن خودشون فاصله بگیرن خیلی خیلی زیاده‌.

ژاپن🇯🇵 چون بخشی از وجودم و اولین عشق زندگیم اونجا جا مونده.

کره🇰🇷 چون صنعت طراحی لباسش به شدت برام الهام بخشه. شبیه یه نمایشگاه لباس دائمی میمونه.

سوئد🇸🇪 چون یکی از بهترین نمایشگاه‌های هنری در اونجا برگذار میشه و آرزوی هر هنرمندیه که حداقل یک بار توی اون شرکت کنه.

 

۶. کارتون موردعلاقه‌ات چیست؟

کارتون مورد علاقه‌ی خاصی ندارم اما انیمه‌ی خادم سیاه برام خیلی محبوبه. فکر کنم چهار یا پنج بار از فصل اول تا آخرش رو ریواچ کرده باشم.

 

۷. میخواهی وقتی بزرگ شدی چه کاره بشوی؟

اینکه چیکار قراره بکنم خیلی سوال ساده‌ای بنظر میاد ولی چون مطمئنم راه‌های زیاد و تصمیم‌های زیادتری وجود داره پس خیلی دقیق مشخصش نمیکنم. فقط اینو میدونم که هرچی باشه در راه هنرهای تجسمیه. 

 

۸. نکته موردعلاقه‌ات درباره دانشگاه چیست؟

برای منی که هیچوقت اجازه نداشتم توی محیط آدمهای به اصطلاح هنری باشم یا حداقل در جایی درس بخونم که منو در مسیر هنرم قرار بده دانشگاه یه فرصت محسوب میشه. یه فرصت برای اینکه خودم رو به خودم ثابت کنم. 

 

۹. فصل موردعلاقه‌ات چیست و چرا؟

پاییز. چون تولدم توی این فصله و حس میکنم اخلاق و روحیاتم هم مثل پاییزه. چند روز بارونی و چند هفته آفتابی همراه با باد سرد. یکی دو روز گرم و دو سه ماه خشک و سوزناک.

 

۱۰. غذای موردعلاقه‌ات چیست؟

پیتزا ... پیتزا ... یادمه یه بار سه روز خونه تنها بودم و صبحونه و ناهار و شام پیتزا خوردم. تا الان هرچی پیتزای ناآشنا به چشمم اومده خوردم، به جز هاوایی! ( آخه ابهت پیتزا با آناناس خراب میشه)

 

۱۱. از چه چیزی میترسی و چرا؟

از اینکه نتونم افسردگیم رو درمان کنم. از اینکه پدر و مادرم تا ابد بخوان باهام لجبازی کنن و رابطمون رو خراب ‌تر کنن، از اینکه حس تنهایی که چهار ساله همراهم شده از بین نره و در آخر اونی که بیشتر منو میترسونه از دست دادن ابرو و آشکار شدن تمایلات درونیمه.

 

۱۲. دوست داشتی حیوان خانگی داشتی؟

یه مدت طولانی از سه نسل عروس هلندی مراقبت کردم. اونقدری توی نگه‌داری از جوجه‌ها تجربه بدست اوردم که بعید نیست چند وقت دیگه تخم بزارم و روش بشینم تا جوجه بشه.

ولی متاسفانه بابام فروختشون و چون غم از دست دادنشون رو تجربه کردم دیگه نمیخوام حیوون خونگی داشته باشم، تازه ... یه بار جوجه‌ی محبوبم فایتر ... توی دستام مرد و این اتفاق اونقدری بهم آسیب زد که حتی با یاداوریشم بغض میکنم.

اما الان از یه سری گربه‌ی خیابونی به صورت آزاد مراقبت میکنم و خب راضیم ازش :") 

 

۱۳. تعطیلات موردعلاقه‌ات چیست و چرا؟

من هیچوقت تعطیلات درست حسابی نداشتم و اصلا خیلی برام غیر قابل تصوره. همیشه دلم میخواست دریا رو ببینم چون تاحالا چشمم بهش نخورده ... دوست دارم به یه سفر طولانی مدت توی یه هتل خوب برم (وقتی از امکانات رفاهی دور میشم کاملا خلقم تغییر میکنه) دلم میخواد جایی باشم که خیلی زیاد بارون بباره و بافت طبیعی داشته باشه. جایی که بشه با مردمش ارتباط برقرار کرد و از صبح تا شب بتونم کتاب بخونم، پیتزا بخورم و نقاشی بکشم.

 

۱۴. یک فانتزی موردعلاقه‌ات را بنویس.

یه سری مدل زنده برای کارای اروتیکم پیدا کنم:")

نمایشگاه هنریمو بزنم و بتونم به سطح یامادا سان، کسی که توی آبرنگ تحسینش میکنم برسم.

بهشون میگم فانتزی چون خیلی دور از دسترس بنظر میان. امیدوارم چند سال دیگه از فانتزی بودن خارج بشن.

اها و اینکه دلم میخواد استریت اسکیت انجام بدم⁦...⁦༎ຶ‿༎ຶ⁩ این دیگه خیلی فانتزیه...

 

۱۵. لباس موردعلاقه‌ات چیست و چرا؟

لخت بودن. من دوست دارم برای بقیه لباس طراحی کنم و اونارو در بهترین وجه ممکن ببینم. چون خودم همیشه بخاطر خانوادم مجبور بودم لباسای محجبه بپوشم و خب ... (HATE) اما اگه نوبت خودم برسه و بتونم بالاخره یه روز پوشش خودم رو داشته باشم ترجیح میدم توی خونه بمونم و لخت باشم‌. اما برای جامعه از استایل های جسورانه پیروی میکنم. میدونی؟ کفش های تابه‌تا، لباس هایی که از لباس‌های دیگه درست شدن :)) حتی فکر کردن بهشم منو سر ذوق میاره.

 

۱۶. بزرگترین رویایت برای آینده چیست؟

اینکه بتونم آزادانه رویاهامو دنبال کنم ... پس میشه آزادی؟ آره خب. من میخوام خودم از درون حس آزادی داشته باشم.

 

۱۷. پنج‌تا چیز جالب درباره من: ( طبیعتا از نظر خودم دیگه)

✅میتونم توی یک ساعت یا کمتر نقاشی‌هارو تحلیل کنم.

✅ یه بخیه به شکل پیچک روی پام دارم

✅به یه زبان من‌درآوردی و رمزی به اسم (بَغْضْ) صحبت میکنم و موفق شدم اونو به یک نفر یاد بدم😂

✅ با گل و گیاهام خیلی جدی مکالمه‌های طولانی انجام میدم و برای هرکدوم توی ذهنم یه صدا و شخصیت جدا ساختم.

✅ اینو نمیگم، اگه خواستید شما بگید.

 

۱۸. چه چیزی خوشحالت میکند؟

چیزهای زیادی! ولی مهم‌تریناش ایناست:

✅آدم‌های الهام بخش و چالش برانگیز

✅کتاب های مخفی و دست دوم با دست نویس هایی از دیگران

✅لباس‌ها و هنر

✅آرامش پنهان مذهبی

✅بها دادن به شهوت 

✅موسیقی‌هایی که کسی از وجودشون خبر نداره

 

 

۱۹. چه چیزی ناراحتت میکند؟

بازم خیلی چیزا ... ولی اونایی که فعلا ممکنه درگیرشون بشم : 

✅افسردگی

✅هموفوبیک‌ها

✅تعصب بی‌جا

✅رادیکالی بودن

✅ آدمهایی که فقط سیاهی های بقیه رو میبینن

✅نصیحت هایی که عجولانه انجام میشن

✅سکوت‌ اجباری

✅ کسایی که برای روابط تلاش نمیکنن

 

ضمیمه۱) منبع چالش

ضمیمه۲) وب مرینا در حال حاضر مکان امن منه. اونقدر برام قشنگ و عزیزه که دلم نمیومد منبعش رو بزارم. هعی ... وبایی که اتفاقی پیدا میشن خیلی خاصن، دورشون بگردم.

ضمیمه۳) یادش بخیر منو یاد وقتی انداخت که وب جیران رو پیدا کردم. آهای لیدی فکر نکن حواسم نیست! تو اون پست منو با اینکه وب پاک شده توی پیوندات نگه داشتی درحالی که من رهاش کردم. هروقت می‌بینمش لبخند میزنم ... لعنتی ...

این نوشته  تعریفی بود از "انعکاس درون"

مختص به تو.

نقطه سر خط

چه تعریف جالبی، اما بنظرم انعکاسم نیست‌. تعریفی از انعکاسه با گفتن چیزهایی که برای دونستن مردم کافیه و چیزهایی که باید پنهان بشن.

هوووم فکر کنم یه اسکرین شاتم ازش دارم.

اشکار شدن تمایلات درونیت ابروتو میبره؟ یا دوتا چیز جداگونه بوده.

چقدر خوبه که این چیزا رو راجب خودت میدونی

⁦༎ຶ‿༎ຶ⁩ ....
نه دوتا چیز جداست. البته ممکنه از نظر یه عده ابروبر باشه اما بنظر من اوکین. فقط بنظرم لزومی نداره که بقیه راجبشون چیزی بدونن.
سه جلسه‌ی اول مشاورم با چای فقط راجب هویتم حرف میزدیم. قبل اون خیلی بهم ریخته‌تر بود شناختم.
پنجشنبه ۳ شهریور ۰۱ , ۱۳:۰۵ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

چ چالش پرسوالی. سوالاش ساده س اما میشه مثل تو عمیق بهشون نگاه کرد. چیزی که من حوصله شو ندارم

دانشگاه پس میتونه خیلی برات هیجان انگیزی باشه. مخصوصا دانشکده های هنرش که جوشون کاملا با تو جوره. از دانشکده هنر کرج انقدر تعریف میکنن!! میگن انقدر قشنگه که ...

 

تا حالا ندیده بودم یکی انقدر عاشق پیتزا باشه. مراقب هیکل تم باش داف شهر !

 

از ته قلبم امیدوارم اون چیزی که نمیخوای هیچوقت آشکار نشه. هر کسی، ب جرئت، هر کسی ساید پنهانی داره که نمیخواد بقیه بدوننش. و اگه مال یه شخصی افشا بشه، همه فقط انگشت اتهام شونو سمتش می گیرن که ثابت کنن فقط اونه که اینطوریه. سوژه گیرشون بیاد. و خدا اون روزیو نیاره که مال خودشون رو بشه

 

و...توعم یه روز از محدودیتای خانواده رها میشی. زمان می بره ولی صبور باش. ولی مراقب باش که خودتم برای خودت یه محدودیتایی بذاری که یه وقت از اینور بوم نیوفتی اونور بوم. تعادل ...

 

با اینکه از حیوانات بدم میاد، ولی چنتا داشتیم مدت های مختلف، و من با هر بار مرگ شون حالم بد می شد. بابا بذارین آزاد باشن. واقعا کار بدیه که یه حیوونی که باید تو طبیعت باشه رو میایم تو یه محیط بسته، هر چقدم بزرگ، زندانی می کنیم

 

"وقتی از امکانات رفاهی دور میشم کاملا خلقم تغییر میکنه"

شت چقدر صیم

امیدوارم همچین تعطیلاتی نصیبت نشه چون انقدر پیتزا میخوری یا همش اسهالی یا نمیشه از در ردت کرد

امیدوارم فانتزیات حقیقی شه خانم هنرمند. و بیا تهران، خودم بهت اسکیت یاد میدم

 

بعضی چیزا با اینکه حتی بد نیستن، ولی انقدر اجبار خانواده بالای سرمون بوده که باعث میشه ازشون بدمون بیاد. من تا همین چند وقت پیش مدام چادر سر می کردم. ولی من دنبال زیبایی در حجاب بودم. و این مدت هی سعی می کردم لباسای باحجاب و زیبا بپوشم. متنوع باشم. و ب قدری خانواده با این موضوع بد برخورد کردن که من دیگه به چادری که خودم چند سال پیش انتخابش کرده بودم، حس خوبی ندارم.

البته خب بهشونم حق میدم. می ترسن. 

 

احسنت به تحلیل نقاشی ت بابا ! با اینکه سریع تحلیل می کنی ولی هموناعم دقیقن

من اون بخیه تو یه روزی می بینم

خوش به حالت با گل و گیاهات حرف می زنی. حرف زدن با کسی که جواب نمیده حداقل برا من سخته. یکی از عواملی که باعث میشه من تو حرف زدن با خدا تنبلی کنم

البته بی انصافی نکنم، جوابای خدا رو شاید نشنوم، ولی به چشمم می بینم

من خیلی بی شعورم خادااااااااااااا

و مورد آخر...تو آلیسی، یه دختر با ذهن پیچیده و باز که هر کسی نمیتونه کشفش کنه. یه دختر پر صندوقچه های پر رمز و راز که هر کدوم دنیایی دارن. آلیس در سرزمین عجایب

من همیشه چالشای ساده رو دوست داشتم. مبدونی با اینکه سوالاش بنظر آشنا میان اما توی هر روز مبشه بهش به دید های مختلف نگاه کرد :)) 
بیخیال بابا بجاش منم حوصله‌ی چالشای شمارو ندارم😂این به اون در
+
من خودم کرجم اما اصلا نمیخوام کرج باشم😂جاست تهران، میخوام برگردم به محل تولدم ...
+
من به شدت چاق نشو هستم. تحرکمم زیاده پس اوکیه😂
البته جویی توی فرندزم عاشق پیتزاست ... خیلی خیلی!
+
راستش یکی دو بار تجربشو داشتم و هربارم اون چیزی که ازم نشون دادن ذره‌ای حقیقت نداشته. چون خیلی حس بدی داره میفهمم چی میگی...
+
لخت بودن قطعا متعادل نیست اما تلاشمو میکنم😂 آه ای آلا قضیه‌ی من و خانوادم خیلی فراتر از این حرفاست.
+
میدونی من با اینکه عشق گربم اما هیچوقت نتونستم گربه رو بیارم توی خونه برای خودم. چون میدونم بعدش باید عقیمش کنم و خدایا این جدا وحشتناکه!!!
+
😂😂😂نهههه اونقدرام دیگه پرخور نیستمم، خودم خیلی رعایت میکنم این چیزارو عه عه!! 
اسکیت بورد رو میگما، نه اسکیت معمولی
+
باز خوبه تو از زیبایی حجاب خوشت میاد. اجبار کردنش به کسی که حتی دوستشم نداره مثل کابوس میمونه. ببین مسئله‌ی ترس نمیتونه جبران خوبی برای رفتاراشون باشه. ای جای چای خالی، خیلی حرفای خوبی در این مورد میزنه.
+
تنها چیزی که همیشه بهش افتخار میکنم همین قضیه‌‌ی تحلیله :"")
بابا بخیه بد جاییهه😂😂
راستش از شدت تنهایی به این کار رو اوردم. البته الان زهرا و رز هستن اما اونا مجازین. گل و گیاها واقعیت دارن حداقل ... گاهی فکر میکنم همه‌ی مکالماتم یه رویاست.
وقتی آلا در وب ویلی با خدا درگیر میشود😂😂 خدا حالا که اینجایی کاری کن امتحان تغییر رشتمو قبول شم، مرسی اه.
یعنی من نباید الان از قشنگی توصیفت سرتو بکوبم به دیوار؟
پنجشنبه ۳ شهریور ۰۱ , ۱۳:۰۵ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

"چقدر خوبه که این چیزا رو راجب خودت میدونی"

ولی چقدر این حرف جیران حق بود

میدونی یک ساعت دیگه باید برم پیش چای و میخوام این حرفتون رو بهش بگم :))
پنجشنبه ۳ شهریور ۰۱ , ۱۷:۱۳ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

درسته. مثلا هر بار می پرسن اسمت چیه میتونی یه چیز جدید بگی

مثلا ویلی ونکای شفتالویی

 

نمیتونم بهت بگم نه چون خودمم تهرانو ترجیح میدم. ولی طوری که میگن دانشکده هنر کرج قشنگه...

 

اه اه اه. از اونایی که باید ازت متنفر بود

 

بله...تو یک لخت عقده ای بدبختی

هعی...سخته واقعا. امیدوارم زودتر رها شی

 

چرا باید عقیمش کنی 0-0؟

 

ای کاش پرخور بشی چاق شی. اه

عه...خب نه بنده فقط در اسکیت به قول شما معمولی (هر چند که در لغت نامه ما اسکیت بسیاااررر خفن مشهوره) تخصص دارم

 

هنگم واقعا. نمیدونم کدوم وری درسته

 

هیق هولوق :")

ب من چ

چ فکر عجیبی...

جررر😂😂😂خدایا...کاری کن این دختره لخت امتحان شو قبول شه

الان بگم "نخیر من خیلی گوه تعریف کردم" توهین به منه یا تو؟

ب من چهههه. من فقط در حوزه افشاسازی حقیقت در ستاد امر ب معروف و نهی از منکر کار می کنم. مشکل شماست نه من

ودف ‌‌... قشنگ معلومه خلاقیتت داره فوران میکنه ...

ندیدمش تاحالا ولی بازم ترجیح میدم تهران باشم:))

گامشو بزار باد بیاد

طوری که یهویی کانالت عوض میشه ...

چون اگه بیاریش خونه توی فضل جفت گیری بدبخت سکس لازم داره. اگر ماده پیدا نشه عفونت میکنه و هزارتا مشکل پیش میاد. برای همین عقیم میکنن.

یکم ارزوی خوب برای بقیه بکن.👀
😂خب پس خداروشکر تو معلمم نمیشی

خدا اصلا ببینه من لختم دلش میسوزه چهارتا هودیم میخره برام
تو راحت باش لازم نیست هویت دهی کنی ... ساکت باشی بهتره.
😂😂😂😂😂😂بهت میاد توی این ستادا باشی
توی زندگی قبلیت خانم جلسه‌ای نبودی؟

از اینکه زمان و چیزای دیگه نمیذاره پست هات رو چند بار بخونم و کامنت های طولانی بنویسم متنفرم. یه روز گیرش میندازم و ازش جلو میزنم.

نه دیگه هیچ حرفی قبول نیست. اصلا حالا که اینطور شد شما؟؟
( امیدوارم بتونی جلو بزنی:))

دلم میخواد با مشاورم راجب یه مشکل حرف بزنم فقط

و راجبش به یه چاره ای برسیم و خودم رو  هم برای همون یه مورد کندوکاو کنیم.

شیوه درمانیشوندیوارای محافظمو پایین میریزه و اسیب میزنه بم

میدونم حرفت چیه. خب اینو بهش بگو. مطمئنم درک میکنه چون قرار نیست شیوه درمان همه یکی باشه. ولی تو هم یکم شلوار دیواراتو بکش پایین ...
پنجشنبه ۳ شهریور ۰۱ , ۲۲:۱۳ 𝓓𝓪𝓻𝓴 𝓫𝓵𝓾𝓮𝓫𝓮𝓻𝓻𝔂

به طرز عجیبی تو خیلیاش بجز نقاشی شبیه بودیم@-@

چه خوببب خوشحالمم :)))

باشه!!!

.

از اول تا آخرش داشتم لبخند میزدم:)) حس میکنم سالهاست میشناسمت، و خیلیی قشنگ فکر میکنی به همه‌چیز.

منم موافقم که ابهت پیتزا با آناناس زیرسوال میره، و دقیقا منم بعد لازانیا حتما پیتزا رو میگفتم ولی خب یدونه آپشن بیشتر نبود:(

اون چیزایی که درباره فصل موردعلاقه گفتی خیلی من رو برد تو فکر، که یعنی منم شبیه فصلایی که دوستشون دارم هستم؟ فکر میکنم باشم.

امیدوارم به تک تک اون فانتزیا و خوشحالیا برسی. برای مورد پنجم از نظر من میتونی بنویسی که خیلی زیاد خلاق و خوش‌فکری:))

بینهایت دوست داشتم جوابهات رو و خوشحالم که حالا بیشتر میشناسمت. ممنونم که شرکت کردی♡

یعنی قشنگ‌تر از این حرفم میشه شنید؟ توی یه موقعیت استرسی بودم اما الان حس میکنم اروم شدم با حرفت.
ببین لازانیا خیلی خوبه ولی مشکل اینه که زود تموم میشه. پیتزا همیشه یه تیکش توی یخچال میمونه👍
خب خب بنظر من که هستی. حتی گاهی فکر میکنم تو بخشی از تمام فصل های دنیا رو توی خودت جا دادی. حس یه موهیتوی رنگی رنگی میدی.
ای وای خجالتم نده💙 تو هم خیلی خوشمزه و گرمی
...
خواهش میکنم 💙💙بازم چالش بزار برامون💙💙

راستی، منم واقعا دوست دارم به اون‌جایی که توصیف کردی برای تعطیلات سفر کنم، خیلی قشنگ توصیفش کردی. اینکه با آدما ارتباط بگیری، پیتزا:)) و طبیعت. یه آرامش خاصیه.

من مدتیه سعی دارم اسکیت یاد بگیرم، اسکیت بورد داشتم قبلا و بلد بودم اما رولربلید بلد نیستم. اینم خیلی فانتزی جذابی بود:)

خب پس بیا باهمدیگه بریم. باهم پیتزا درست میکنیم و منم ازت نقاشی میکشم... خوبه:))؟؟
وای متاسفانه بخاطر کنکور وقت یاد گرفتن چیزای پر تلاش رو ندارم اما امیدوارم منم یه روز یاد بگیرم
فایتینگگ!! حس میکنم اسکیت باز خفنی هستی.

خوشحالم:) این قلب آبی هم مال تو💙

دقیییقا! وای. لازانیا باید بی‌انتها می‌بود. البته پیتزا تو جایی که من باشم هیچوقت یه تیکه‌ش تو یخچال نمی‌مونه:))

موهیتوی رنگی رنگی، کروسان🥲✨✨✨ قلبم-

حتما، یه ایده جدید دارم این‌بار:))♡

من به‌شدت پایه‌م✨

وای کنکور- بذار نگم هیچی. برای منم سال وقت نداشتن و خواستن و خواستن و خواستن بود. امیدوارم خوب بگذره برات و بعدش با خیال راحت بری سراغ کارایی که دوستشون داری.

بازم قلب آبی برای تو💙

 

( قلب آبی را در قلبش نگه میدارد )
من همیشه اقتصادی پیتزا میخورم که بمونه :) چون بودنش توی یخچال بهم امید به زندگی میده ... 
حس میکنم کلا باید بزارمت توی ویترین کافه  کروسان :))
هوراا~~~
اصلا به روحیت میخوره اگه یه چیز الهام بخش پیدا کنی خیلی پایه باشی.
موچ به نوک دماغت

یه لحظه اکلیل نفرست به زندگیم ببینم چیکار دارم میکنم🥲✨💙

اقتصادی پیتزا خوردن ایده خوبیه، دفعه بعدی حتما سعی خودم رو میکنم:))

عای:))♡♡♡

باشه.( سکوت ... )
اره بعد بهم بگو تحمل کردی نگهش داری یا نه:))
راستی سایت اپلود خرابه ... وقتی درست شد عکسارو میفرستم✨

نهه، میدونی که منظورم چی بود🥲💙

حله، بازم ممنونم ازت♡

نه دیگه دیره ... من خاموش کردم اکلیل پخش کنم رو :") الانم که شبههمه جا بستست.
موچ

من؟ نمی‌دونم. خودتون کی هستین حاج خانومِ نامهربون با سمر؟TTTT

(*قلب آبی)

من؟ من حاج خانوم نامهربون آفت جون با سمرم.
( قلب را میکشند)
جمعه ۴ شهریور ۰۱ , ۱۴:۳۵ ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌

سوال اخر چقد من .

.

سلام. یک عدد متقاضی یادگیری زبان بَغْضْ صحبت میکنه =)

واااااییی گربه های خیابونی. من فقط افتخار نگه داشتن یه دونه شونو داشتم. یه دونه از دسته ی ریزه میزه و بسیار کیوت.ولی فقط تا وقتی که بتونه گلیم خودشو از آب بکشه. بعدش رهاش کردیم.

و اینکه شما احتمالا همون ویلی ونکای خسته ی سابق نیستین؟ 

سلام عزیزم ... به همین سادگیام نیست باید تست بدی و توی دوره های سوتی شرکت کنی چون نصف زبان بغض با صوته :)))
+
گربه های منم الان رهان ولی همش دور و بر خونمون باهمدیگه وول میخورن و هی تولید مثل میکنن. خلاصه یه شهرکی هستیم برای خودمون.
بله بله خودم هستم ولی دیگه خسته نیستم. تیفانی شدم:)

ولی فک کنم از پسش بربیام هااا =")

خونه ی هاجرخانم که همسایه ماست هم، همچین وضعیتی داره. از زیر دست و پات گربه ها تردد میکنن:)

 

پس قبلا هم اینجا بودم. و خب امیدوارم دیگه خسته نباشید D:

اوکی پس اول ده میلیون پیش پرداخت دوره رو بفرست به حسابم..
ای خدا ... اینجوری خیلی قشنگ‌تره. تازه زندانی هم نیستن.
عهه؟ خوب پس دوباره خوش اومدید. شما هم خسته نباشید :)))

پس برم پول هامو جمع کنم :ا

 

آره:)

بله. خوش باشید. مچکرم:) 

تازه ممکنه مالیات هم روش بیاد...
💙💙✨✨
يكشنبه ۶ شهریور ۰۱ , ۰۰:۵۴ زی زی گولو بلاسم

سلام ویلی.

مواظب باش انحرافات ت تو خواب ت نیاد مال من اومده بود خخخخ.

چه داستان جالبی پشت اسم ت و بالاخره فهمیدم تیفانی یعنی چی من گفتم به شخص خاصی اشاره میکنی. جالبه

میشه منم بزاری تو ساکت ببری چون منم میخوام اونجا ها برم خخخ یه المان هم من رو میبری ؟؟

خادم سیاه خیلی خوبه ندیدم ولی خواهرم صحنه های باحالش رو بهم نشون میداد. شخصیت مورد علاقه ات؟؟

بسیار زیبا موفق باشی:*

سلام بر پاییزی از طرف یک پاییزی.

عوض ش میا پلیز (یوتوبر فارسی) پیتزا با اناناس دوست داره.

ایشالا مسافرت به قول یه نفر مشتی نصیبت بشه :)

لباس خیلی خوبی انتخاب میکنی . وقتی لختی انگار ازادی رو بهت دادن واقعا میگم. :")

اگه خطایی از نصیحت عجولانه سر زده پوزش میخوام و سعی در اصلاح خود میکنم:)

پایان چالش رو تبریک میگم.

منم یه چند تا از وب قبلی ت اسکرین شات دارم :)

سلام زی‌زی!!!
متاسفانه من هرشب از انحرافاتم حاملم 🤰
بابا توی پست ثابت معنی تیفانی رو نوشتم :"")
+
تو بزار من برم....سر راه تورو آلمان پیاده میکنم. اصلا باهات میام تا کلیساهاشو ببینم. بیا فقط بریم و آزاد باشیم~
شخصیتتتت مورد علاقممممممم شینیگامی مو قرمز جیگرمه. همونی که روی سباس چان کراش داره :"")) ساتکلیف بود فامیلیش؟
سلام مجدد از یک پاییزی به پاییزی دیگر.
وای من فن میام!! میدونم😂 گیاه خوارا معمولا دوسش دارن.
درک میکنم ... میدونستی یه جنبش برهنه گرایی وجود داره توی دنیا؟ من بخشی از اونم 😂
تو هیچوقت ازین حرکتا نزدی روم، راحت باش🌸💘
ممنان!!
نانیی؟ هونتونی؟؟؟ هوااععع✨✨✨

____چیز هایی که باید پنهان بشن....

همین هست انعکاس درون،وقتی پنهان شده ها در قالبی پیدا شوند..

چه رفتار،چه یک اثر چه....

Peut-être.

ویلی ونکا،اوضاع واحوالت خوبه؟ کجایی؟؟

 

ویلی ونکا با خستگی امتحان تغییر رشته داده و منتظر نتایجه ⁦༎ຶ‿༎ຶ⁩ 
توی وقتای دیگه هم درس میخونه ⁦༎ຶ‿༎ຶ⁩ الانم داره قالب عوض میکنه تا اگه شد فردا پست بزاره.
خوشحال شدم پیامتو دیدم♥️

عاو،ایشالا که بهترین نتایج رو بگیری:)))

.

خیلی دلم میخواست داستان پشت اسمتو بدونم:)))

وانقدری که من ویلی ونکا رو دوست دارم قابل توصیف نیستTT 

چقدر تعریف تو ازش جالب بود!✨🙏

واینکه

من عاشق خادم سیاهم=))))
واز همه ی کارکتراش متنفرم:)))) همچنین مانگاکا..
فقط چندتا کارکتر مورد علاقه اونجا داشتم که زدن کشتن همه رو-__- یکی مادام رد بود یکیم اعضای سیرک*هق هق هیستریک*وای اعضای سیرککککک!!! وای جوکرررررر!!!!!
😭😭😭😭😭

بمیرم براشون اصلا TTTTTT

+

ویلی کتابای مونتگمری رو خوندی؟

اونقدری که من تورو دوست دارمم همینطور :)) هیهی
واییمیمیمسمسوی فن خادم سیاههههههه⁦*\0/*⁩⁦*\0/*⁩⁦*\0/*⁩⁦*\0/*⁩
ودفاک ۰____۰ نههه ازشون متنفر نباش⁦(TT)⁩⁦(TT)⁩⁦(TT)⁩ گریل ساتکلیف به این قشنگییی دلت میاد؟ تازه مادام ردم عمرش به این دنیا نبود ...
وای قسمت سیرکش ... من تا چند وقت توی شوک روحی بودم. خیلی بی‌رحمانه بود واقعا ...
+
ال ام مونتگمری رو میگی ؟ بیشتر فیلم کتاباشو دیدم.

البته ارادت من به شما که نیازی به گفتن نداره وشما عشقید ولی اونجا منظورم ویلی ونکای جانی دپ بود😁
ببین من کلا همه ی ویلی ونکاهارودوست دارم. ویلی ونکای رولد دال،ویلی ونکای جانی دپ،ویلی ونکای جین وایلدر،ویلی ونکای آلبالویی،تیفانی،خسته..
همشون یه جذابیت ویلی ونکا گونه دارن.

واااااای تورو خدا گریل ساتکلیف دیگه چه سمیه>< باز سباستین با همه ی نفرت انگیز بودنش حداقل کراشهه😂 یا مثلا اندر تیکر..
ولی شیل اولین کراش انیمه ای من بود. ومن جوری که سر ماجرای سیرک ازش متنفر شدم دیگه تکرار شدنی نیست..باهیچی برابری نمیکنه این نفرت..
وقتی یکیو قبلا دوست داشتی نفرتت بهش خیلی قوی میشه..
آقاااا من عاشق جوکر بودم آخه چرا T----T چقدر مظلوم بودن اوناT---T اون پسر کوچولوعه که هم اتاقی شیل بودش که نگوووو. آخه چطوری دلتون اومد؟؟
پدرخونده ی اینا هم که دیگه از همه نفرت انگیز تر..
یاخدا این بشر چطوری تونسته اینهمه آدم نفرت انگیز تو داستانش جا بده؟؟؟
+
حالا من برعکس فیلم هیچ کدومو ندیدم. ولی بخون کتاباشو. واقعا خوندنین.

اوا ... :)))
اصلا هیچ ویلی ونکایی نیست که جذاب نباشه، فکر کنم تیموتی هم داره یه نقش ونکا بازی میکنه درسته؟ یا منتشر شده؟
به کراش من نگو سم زنیکه
.من و گریل خیلی تفاهم داریم ... جرئت داری ازش بد بگو. عه!!
از نظر من سباستین خیلی گوگولوعه ⁦(TT)⁩ پسر جذابم ...
ولی جدا من تنها دلخوشی که از فصل کتاب سیرک داشتم اون پسر ماری مو سفیده بود که زنده موند. هرچند که شیل سرشو کلاه گذاشت ولی من جدا عاشقشم. کیوت ماری :)))
اما قبول دارم بچه های سیرک خیلی بی رحمانه کشته شدن. فکر کن یه بچه بشینه این انیمه رو ببینه ://
وای من سر قسمت پدرخوندشون داشتم بالا میاوردم. پدوفیلی بدبخت.
+
اخه میدونی ژانرشون زیادی گوگولیه. :))

تیموتی..نمیدونم فامیلیش چیه همون که یه مدت دوست پسر دختر جانی بود؟ وای ! چرا اون میخواد ویلی ونکا بشه؟؟؟

وای خدا آخه گریل..😅😅ببخشید ببخشید..ولی خب خیلی رو مخه. باور کن سباستینم با من موافقهXD چقدر میرفت رو مخ سباستین بدبخت!!

اصلا چرا باید شبیه اون باشی؟

(گریل منو یاد سلول شهوت میندازه تو این سریالی که دارم میبینم. پس احتمالا از اونم خوشت بیادXD)

سباستین واقعا جذابه. ولی من ..وای نههههه اون حق نداشت جوکرو بکشهههه..

وای پسر ماریهههههه چقددددرررر منو یاد اوبانای توی شیطان کش مینداختTT بخاطر همین عاشقشم. جدی زنده موند؟ خب خداروشکر..حداقل یکی از بچه هام موندنTT  ..اه لعنتیا..

بخاطر همین میگن انیمه برای بچه ها نیست دیگه..من که از خدمتکارای خونه ی شیل خوشم مبومد سر اون کار نامردانه یی که کردن(ولامصبا چقدم به خودشون افتخار میکردن://) دیگه چشم دیدن هیچکدومشونو ندارمممم

اصلا فصل سه رو تموم کردم تا چند ماه فقط داشتم به زمین وزمان فحش میدادم -_- چجوری انقدر یه جوری بود..

+

کتابای مونتگمری؟😅با گوگولی مشکل داری مگه؟ ولی خب آنی شرلی شاید باشه. امیلی اینجوری نیست..

تیموتی شلمه (ی؟) انگار یه فیلم داره بازی میکنه به اسم ونکا.
نمیدونم هروقت دیدنش ازش میپرسم :))

نخیرم، او یک پافشاری کننده بر عشق و بوسه بود. سباستینم دوسش داشت ولی به روی خودش نمی‌اورد ... ههه!!!
. شیپ کردن سباستین و گریل تا ابد .... اتفاقا اگه منظورت سریال سلول های یومیه که باید بگم اتفاقا سلول مورد علاقم شهوته :))) کلا هرچی توی این مسائل باشه خوراک منه‌ .

ارهه ولی متاسفانه شیل بهش دروغ گفت که خانوادش گم شدن و بچه های سیرم نمردن سووو اینم فکر کرد شیل نجاتش داده و خدتکار باوفاش شد :/

واقعاااا منم دوسشون ندارم!!! در این حد خشونت جدا لازم نبود!!

میدونی کلا مانگاش خیلی پر و پیمون تر از انیمست و توش اندرتیکر یه نقش شرور اصلی میشه‌. ولی من یادم رفته کدوم چپتر بودم و موندم توی خماری‌

+

اره میدونی اینکه یه دختر با تخیل عالی و چندتا جزیره و روستا و ازین چیزا ... دوست ندارم. امیلی در نیومون هم یه سریال ازش دیدم که خیلی لوس بود دختره میخواستم بزنم لهش کنم‌

تیموتی شالامیXD صحیح!
مطمئنی عشق بود؟؟ اگه مطمئنی حرفی ندارم!!😂
وای سلول های یومی رو دیدی؟ ایول ^____^ من تازه تمومش کردم وسلول مورد علاقه ی خودم منطق بود وکارآگاه(منطق گوگولی رو میخوام ببرم به سرپرستی بگیرم هیچکی قدرشو نمیدونه اونجاTT)
اینایی که میگی مال مانگاست؟چون من همچین چیزایی یادم نمیاد‌. ولی شیل اه گمشه حالم بهم میخوره ازش-____-
وحشی بودن اصلا!! 
+
آره خب همه ی داستانش تو همون جزیره ای روایت میشه که خودش توش بوده‌.حالا سریالاشون معمولا خوب در نمیان ولی امیلی واقعی خیلی جذابه! من خیلی دوسش دارم.

​​​​​

شلمه هم میگنا ... همینه که من گفتم 😂
ام ... بله بود 🤷🏻‍♀️😂🤷🏻‍♀️ خیلیم منطقیه
من فصل دومش رو دراپ کردم راستش ... بنظرم خیلی ضعیف بود اما فصل اولش محشر بود جدا.
منطق؟ ارزونی خودت😂😂 ببرش ببرش ... ولی قبول دارم احساس خیلی رو مخش میرفت.
اره مانگاش خیلیییییی گسترده‌تر از انیمشه.

اگه بتونم یه نگاهی به کتاباش میندازم تا به حرف شما گوش داده باشم. شاید واقعا چیز باحالی باشه که میدونه ...
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
چشمانم را می‌بندم
و تمام جهان مرده بر زمین می‌افتد
پلک می‌گشایم
و همه چیز دوباره زاده می‌شود
Designed By Erfan Powered by Bayan