狂った少女のラブソング

39) یادداشت های نگاتیوی

باران نمیرقصد

یاسمن از ریشه سوزانده شده

انارها رنگ پریده‌تر شده‌اند

و آسمان برای درآغوش گرفتن رنگ‌واره‌های آبی

 بیش از اندازه خاکستری شده

پس چرا در این میان

تو در عین بی‌فام بودن گردش چشم‌هایت

اینگونه میخندی؟

 

 
bayan tools Team&Under The Skin

دانلود موزیک

(این اهنگ خیلی الهام بخشه)

آسمونی که از پشت پنجره میبینم، همیشه ابریه

 اما شکایتی ندارم چون این یه زندگیه معمولیه 

در هم بشکن!

یک روز اروم بیدار میشم، زیر پوستم

 تا زمانی که صدام به‌‌ گوش برسه

کجایی؟ من دارم دنبالت میگردم

چون میخوام یک بار دیگه

.یک بار دیگه با تو قدم بردارم

توی این دنیا...

null

یادداشت اول :

• تایپ ENTP به عنوان دانش‌آموز

معلم از همه کمتر دوستش داره. خیلی زیاد راجع به موضوع می‌دونه ولی توجهی به میزان اطلاعاتی که کلاس کاور می‌کنه نداره. اگه معلم خودشو ثابت نکنه احترام کمی براش قائله. خیلی باهوشه ولی اصلا به خودش زحمت نمی‌ده. به خاطر حواس‌پرتی به مشکل می‌خوره. یا تنهایی کار می‌کنه یا رهبره.

----

نمیتونم پاهامو تکون ندم، کاش کمتر گوشت کنار ناخونامو بکنم. چای راجبش چی گفته بود؟ سرتو گرم کن...انجامش نده انجامش نده. یه مداد برمیدارم، هیچوقت نتونستم توی کتابای درسیم به خوبی اسکچ بوکم نقاشی کنم. نمیتونم همزمان به داستان مرگ قائم مقام فراهانی و جنایات آقاسی نگاه کنم و دستامو برای کشیدن یه طراحی خوب تکون بدم. چقدر سر و صدا...چقدر آدم. نمیزارن تمرکز کنم. خب به چی فکر میکردم؟ اینکه من یه فرم از کوبیسمم. یه کوبیسم تحلیلی از هم پاشیده شده...ولی قبل از اینکه کوبیسم بودن خودم رو بفهمم باید به چی برسم؟

_ حنانه! از جات بلند شو و میز اول بشین! چرا اینقدر حرف میزنی؟

اوه...مثل اینکه صداهای مغزم از صداهای اطرافم بلندتر داد میزنن.

کتابامو برمیدارم و خودمو روی میز اول میندازم. شبیه نیمکت های نفرین شده‌ای میمونه که توی انیمه‌های ترسناک یا کی‌دراماها میسازن‌ پر از شعار و خط‌خطی و حرف‌های بی‌معنا. بی‌معنا...به هرچی فکر میکنم فرمش جلوی چشمم ظاهر میشه، ساده و هندسی. پشت سریا دارن راجب تزریق ژل لب حرف میزنن. دیگه چی میشنوم؟ یکیشون باید بعد از مدرسه بره مژه مصنوعی بخره چون امکان نداره بدون اون بتونه به مهمونی بره‌. دیگه چی؟ یه مهمونی شلوغ، پر از آدم...آدم!

دوباره شروع میکنم : من یه کوبیسم تحلیلیم...

صدای معلم دینی مزاحمم میشه. مدادمو برمیدارم و روی یکی از قسمتای میز که هنوز خالیه مینویسم : دین پاسخ احمقانه‌ای به سوال های احمقانه‌است. بهش اعتقاد دارم؟ نمیدونم.

null

یادداشت دوم : 

استعداد هر تایپ که ممکنه به راحتی هرکسی از پسش بر نیاد چیه؟

ـ∽ #ENTP ↜ یافتن راه حل های غیر متعارف و جالب برای مشکلات. 

---

اون حرف از آزادی میزنه. اما فقط بخاطر اینکه از یه معلم خوشش نمیومد مامانش رو فرستاد اداره. اون از مسئولیت پذیری در برابر حقوق آدما حرف میزنه اما پاره شدن عکس خمینی اول کتابش رو تقصیر اون معلم انداخت. اون از قضاوت نکردن میگفت اما شخصیت یه فرد بالغ رو با نابالغیش خورد کرد. و حالا جلوی من نشسته و وادارم کرده که به سخنرانیش راجب کارما گوش بدم. به اینکه اون معلم بخاطر کمردردشه که مدرسه نمیاد، اما من میدونم که اون هروز به مدرسه قبلی من میره و اونجا کار میکنه.

آزادی، مسئولیت پذیری، قضاوت نشدن.

شروع به سرفه کردن میکنم، خوشبختانه ریه هام اونقدر نازک نارنجی هستن که با یکم فشار منو به خفگی برسونن. بهش میگم که نفسم داره کم میاد، باید برم بیرون. میرم و درو پشت سرم میبندم. آب یخ توی تراول ماگ رو سر میکشم و به این فکر میکنم که اگه بعد از انقلابمون همچین آدمایی توی راس قدرت باشن...پس اوضاع قراره چطور تغییر کنه؟( بخاطر اینکه معمولا کسایی که رشته انسانی هستن یا جزو سیاستمدار ها میشن یا معلما یا حتی روانشناس‌ها...در کل کسایی که با جامعه در ارتباطن و روش تاثیر میزارن)

امیدوارم اینطور نباشه، امیدوارم نباشه اما امیدواری معمولا تورو ناامید میکنه. احساس خفگی دارم، اما نه بخاطر آسم، بخاطر وجود آدمهای تنفر آمیزی که توی جلد ۱۷, ۱۸ ساله‌های شاداب و سرخوش گیر افتادن.

null

یاددات سوم : 

• تایپ ENTP وقتی ناراحته چجور رفتار میکنه؟

احساسات درونی برای این تایپ یه چیز خیلی شخصیه. ممکنه همچنان بگن که اوضاع خوبه و حتی با شوخی و خنده همه چی رو کاور کنن اما میشه به صورت محو حس کرد که کمی کلافه‌ان یا انگیزه‌شون رو از دست دادن. توی این شرایط خیلی پاپیچشون نشید.

---

در بند حفره‌ی خرگوش

با دهانی بسته

خندیدم، خندیدم، خندیدم

تنها به لب هایم خیره شو

دست به سمت چشم هایم نبر

چشم اندازی عریان

که حرارت در آن بیداد میکند

صلاح من خودسوزی در دخمه‌ی خرگوش هاست.

...

دخمه‌‌ی خرگوش اسم زیرزمین مدرسست. همونجایی که کلاس ۱۲ انسانی به زور توی گوشه ترین قسمتش ساخته شده. خب...اگه اونجا دخمست، پس آدمها هم خرگوش های ساکن در اونجان. عجیبه؟ شاید باشه. میدونید چرا خرگوش صداشون میکنم؟

داستانش برمیگرده به زمانی که یه ویلی ونکای کوچولو و منگل بودم. اون زمان تلوزیون یه انیمیشنی رو پخش میکرد که به صورت سینمایی بود. یادمه چندین بار هم پخشش کرد و هربار من با وجود اینکه در حد مرگ ازش میترسیدم، میشستم و نگاهش میکردم. حالا که بزرگتر شدم اینطوریم که ودف؟ اینا چی بود اون زمان صدا و سیما پخش میکرد؟

انیمیشنش اونقدر اکسپرسیونیستی و خشن بود که حد نداشت. یه تپه بود که توش یه عالمه خرگوش زندگی میکردن...و به دلایلی که بازم یادم نیست بین این خرگوش ها یک سری مبارزات خونین برگذار شد و اینا همدیگرو تیکه پاره کردن. خب این یکم تناقض داره دیگه...مفهوم خرگوش معمولا با زخم و خون و درد همراه نیست. نمیدونم حالا متوجه شدید که چرا بچه هامون خرگوشن یا نه :")

بزارید چندتا عکس نشونتون بدم از انیمیشنش تا درک بصریتون هم تقویت بشه : 

حیح...هنوزم ترسناکه. ولی ترسناکتر از این خرگوشا میدونید چیه؟ دووم آوردن و نشون ندادن ضعف ها و ترس هایی که هروز بینشون تجربه میکنی.

null

و در آخر...

یادداشت چهارم : 

• احمقانه‌ترین راه برای تشخیص ENTP ها

باهوش، بامزه، جامعه‌ستیز؟ پس ENTP

( نمیدونم باهوش یا بامزه هستم یا نه، اما قطعا جامعه ستیزم :)

null

ضمیمه۱) اینم یه پست تقریبا مدل جدید برای تخلیه افکار نگاتیوی. ترکیب mbti با نوشتن یادداشت چیز خوبی از آب دراومد. (حقیقت اینه که دلم برای نوشتن تنگ شده بود)

ضمیمه۲) I hate school 

ضمیمه۳) I hate my classmates

ضمیمه۴) یه سری اتفاق کوچولو و قشنگ داره برام میوفته که اگه با رنگ سیاه قاطی نشه و کاغذ رو پاره نکنه میام و براتون مینویسمش.

ضمیمه۵) ولی قالب زیادی شیرین شده. گفتم بد نیست برای این روزای خاکستری یکم رنگ روی پالت بیارم.

 گاد عظیم

قالبوووووووو

حاجی دلم خواست

به به پروف جدید...
هیهی
خوب شده؟ 
. ۴۰۰ میگیرم برات یکی میزنم

سلام. من هنوز زنده ام😀🥲

قالبت چقدر خره. گزاره ی اخباری

ولی من مردم...میدونی چرا؟ اون تماشاچی ژاپنی که کاسپلی آنیا گزاشته بود یه مرد ریشو بود......
جمعه ۱۱ آذر ۰۱ , ۰۰:۲۴ ‌‌‌‌‌‌‌ ⊰𝗣𝗼𝗻𝘆𝗼⊱

تایپ entp...هعی....

فاک فاک فااااااک اون کارتون خرگوشارو منم دیدممممم و اندازه فااااک ازشون میترسیدم...ا۱لن شبش کابوس میدیدم ولی مرض وارانه باز نگاش میکردم انقدر که دیگه عادی شد برام~

آخه اون خرگوش شخصیت اصلیه...وای صحنه های خ محوی یادمه...

دلم کباب میشد....

 

امیدوارم اون اتفاقات با لکه های سیاه قاطی نشه...ولی میشه برامون بنویسیشون؟..تحت هر شرایطی؟...

و من عاشق قالب شدم>>>>>

تو هم دچاری؟....
اصلا طوری همدیگرو گاز میگرفتن که اصلا نگم...همین الان فهمیدم انیمیشنش رو نتفلیکس ساخته!

مینویسم، فوقش یا دور هم شامپاین میزنیم یا روضه میخونیم و گریه میکنیم..

یه کارتون هم بود مثل این خرگوشا منتها راسو بودن یا یه چیزی شبیه موش درختی یا موش خرما.... نمیدانم

اما اینا با یه سری موش عادی درگیر میشدن یعد واقعا ترسناک بود

اسم رئیس اون حیوون بزرگترا شبطان بزرگ بود... وای واقعا بد بود...

نمیدونم کسی اسمشو میدونه یانه

اینا جی بود اصلا چرا ساخته میشد؟

میدونی وقتی میخوان یه مفهوم کثیف رو کثیف تر کنن از انیمیشن و کرکترای بچگانه استفاده میکنن. کاشف به عمل اوردم که انیمیشن خرگوشا یه کارتون بزرگسالانه بوده. انگار مفهومای اجتماعی و اینام داشته...

وای وای وای

انیمه تپه خرگوش ها

خیلیییی خشن بود

و من نمیدونم چرا بچگی میدیدمش

و شبکه پویا (یا شبکه دو) چی با خودش فکر کرده بود که اینو واسه بچه ها پخش میکرد ....

 

انسان ها قرار بوده اون جایی که توش خرگوشا زندگی میکردن و خراب کنن یا همچین چیزی

یادمه یه خرگوش شجاع بلند میشه میگه هرچه سریع تر باید فرار کنیم وگرنه همه مونو میکشن

یه سری دنبالش راه میوفتن و یه سری نه

یه صحنه اش هست یه خرگوشه گردنش توسط سیم خاردار زخم شده اخرشم نمیدونم میمیره یا نجاتش میدن

ولی گاد اون صحنه اش خیلی واسم وحشتناک بود

مثل اینکه همه قربانی این انیمیشن رده سنی بزرگسالن. باید از نتفلیکس غرامت روحی بگیریم بخاطرش... اره هروقت برنامه کم میاورد اینو پلی میکرد واسمون.

ودف...داره کم کم یادم میاد. بعد فکر کنم یه خرگوشه بود که سر دسته قبلی بود و میگفت نه باید بمونیم همینجا. توروخدا ببین چه مفاهیم عمیقی توی انیمیشنش نهفته بوده... حیف مثل چی میترسم واگرنه میدیدمش و تحلیلش میکردم.
جمعه ۱۱ آذر ۰۱ , ۰۰:۳۸ ‌‌‌‌‌‌‌ ⊰𝗣𝗼𝗻𝘆𝗼⊱

من خودم نه..enfj بودم الان enfx

من هیچوقت متوجهش نشدم تو بچگی..-وی ۶،۷ سال داشته-بعدا هم چون خاطره ی خوبی ندلشتم سراغش نرفتم...

 

یوهووو ویلی مینویسهههههه...عاه شامپاینه هم قرمز باشه لیدی..

 

#زهرا

اونم دیدم😂😂😂💔 ولی یبار..جزییاتش یادم نیس

عه تایپت رو میشناسم. معمولا باهاشون کنار میام.
من بعد فهمیدن اینکه انیمیشنش مفهوم داشته دارم وسوسه میشم برم ببینمش. میشه بزنی توی سرم و بگی گوه نخورم؟

شامپاین مگه طلایی یا کرم نیست...اون شرابه حاجی. یا حداقل آب تونیک با مخلوط میوه قرمز. (خار اطلاعات در چیزهای به درد نخور)

همینارو دیدیم الان قاطی داریم دیگه...

یه چیزای خیلیی محوی از موش ها دارم یادم میاد 0--0

توف...

 

من انقدر انیمه اریتی و دوست داشتم :)))) گاد :))) خیلی کیوت بود :)

مثل اینکه شما وضعتون از منم خراب تره...من موشه رو ندیدم..شب خوابتون میبره؟

آریتی همون ادم کوچولوعه که عاشق یه پسر ادم شده بود و آخر ولش کرد و رید به روحیم و شیپی که ازشون داشته بودم؟
جمعه ۱۱ آذر ۰۱ , ۰۰:۴۶ ‌‌‌‌‌‌‌ ⊰𝗣𝗼𝗻𝘆𝗼⊱

خوشحالم که کنار میای😂💙

اتفاقن میخوام  بزنم تو سرت و بگم برو دنبالش چون خودمم مرض وارانه دوست دارم بفهمم*-*

 

گاااد شامپاین قرمزززز!!! این دیگه خ چیزه..همه اوصولن تو مهمونیای مجلسی بزرگ یا اهم اهم استفاده میکنن ازش😂😂🍷

 

بخدا...

 

#زری

فااااک گفتی اون صحنه سیم خهردار اومد جلو چشم..وای مور مور شدمم

اره اتفاقا، مثلا با تو..
آقاااا منو وسوسه نکنید کثافتا...

باباااا اون شرابههه شامپاین که قرمز نیست. اونی که من دیدم نبودا...بعدشم توی وب من میخوای سکس پارتی راه بندازی؟ از بک گراند مقدسم خجالت بکش. زوم کن بفهمی منظورم رو...


# یادتونه توی یه تونل تاریک گیر افتاده بودن بعد یکیشون هاری گرفت یهو؟

اره خودشههه

گرچه من شیپ دوستانه زده بودم شون ، شیپ اصلیه مال اون پسر کوچولو عه بود که سوار قوری شدن رفتن :"))))

گیره سرش :))) اون قند ها که برمیداشتن حیح

حتی اون خونه هه که بابا عه واسه اینا ساخته بود :))) خیلی خووووب بود

نهه اون پسر قوری‌ای که اومد از مسیر اب بردشون حسودی میکرد به رابطه این دوتا. کوفتش بشه اگه با دختره رل زد ... این ژاپنم از بچگی مارو میزاشته توی دوراهی احساسی.
اون تیکه هاش که با چسب نواری از دیوار بالا میرفتن :))) قوری های چایی توی گنجه هاشون...
جمعه ۱۱ آذر ۰۱ , ۰۰:۵۱ ‌‌‌‌‌‌‌ ⊰𝗣𝗼𝗻𝘆𝗼⊱

یااا اکلیلی گشتم..منم")♡

 

*پیس پیس کردن تو گوشت

وسوسه شوووووو....*-*

 

بابا بزن تو نت شامپاین قرمززززز میاره برااااااات..دیگه با این با من بحث نکن یه عمر همه منو به این شناختن😂😂😂😂...

یاااا من مظلومممم....یه فرنچ کیس ناقابل..

فاک بک گرانلم خودش میگ بیا منو ببوس😂😂😂

خودشم جفت لبا برا دختر...فاک...

 

#اینکه لحظه به لحظه رو میگین یه صحنه های محوی میاد تو ذهنم

میو.

حنانه نیستم اگه تا هفته بعد نبینمش. ولی شب میرم پیش خواهرم میخوابم.

نهههه من قبول نمیکنم. اون خونه. توش خون ریختن به اسم شامپاین دادن دستت.
وقتی بک گراندتم لزبینه...فرنچ کیس؟ من کارم توش خوبه. ولی حیف به تو نمیدمش.

#ریدم به دوران کودکیمون...

این قالب خیلی قشنگه، انگار یه بوی شیرین از گذشته همراهش می‌اد، نمی‌دونم دوسش دارم.

 

+پستت... خیلی قشنگ بود:`)) 

+من از وقتی اومدم خوابگاه خونگرم‌تر شدم، اجتماعی‌تر شدم... از میزان درونگراییمم کم شده ولی همچنان آدما، انگار ترسناکن. مخصوصاً وقتایی که اونجوری که انتظار ندارم رفتار می‌کنن...

اووووو مگنولیای بیان داره ازم تعریف میکنه؟ پس حتما خوب چیزی ساختم. راستشو بگم؟ رنگای قالبو از پرفیوم جدیدی که خریدم الهام گرفتم و پشمام ریخت وقتی گفتی بوی شیرین داره.

+ چشمات قشنگه .
وای من بخاطر اینکه خوابگاه نرم دارم مثل چی برای تهران میخونم. خوابگاه ترسناکه چون اگه با ادمای اتاق مشکل پیدا کنی هیج جا نمیتونی بری جز توی حیاط و دستشویی.
ادما معمولا برخلاف انتظار رفتار میکنن چون گاهی اوقات نفعشون دیگه توی ادم بودن نیست.

اول ادرس وب یکم مغزمو گیج کرد.. بعد اومدم دیدم عهه یه قالب ناآشنا ولی آشنا (شاید چون سبک خاصی داره قالبات)

بعدم سبک جدید یادداشت!!

ولی نمیدونم چرا هردفعه جذاب تر و جالب تر از سری قبل مینویسی

این خرگوشا.. کارتونش رو ندیدم شکرخدا

منم گاهی فکر میکنم با چه ادم های سطحی و مستی روزانه سر و کار دارم😶 یه حس عجیبی داره جدا بودن از بقیه.. اینکه مطمئنی وصله‌ی این جماعت نیستی.. 

چقدر رنگ بندی این قالبو دوست دارم.. اون ابیه هم دوس داشتم یا اون البالوعیه.. سلیقه ات تو جفت و جور کردن رنگا >>>>>>

سلام شفای سبز من. حالت چطوره؟
لطف داری بهم :) شاید چون احساساتم نسبت به این روزا زبادی عمیق بوده اینطور بنظرت رسیده.

پس تو امشب نجات پیدا میکنی. ولی اگه اونقدر شجاع بودی که کیل بیل زهرا رو دیدی، بیا اینم ببین.میدونی اونا وصله ما نیستن...یه جورایی همشون عین همن. یه فیلم تکراری و مسخره که هی داره بازپخش میشه. نمیگم من خیلی فرق دارم، من فقط باهاش نمیتونم کنار بیام و نمیخوام بیام.

چاکرم شفا، داری خجالتم میدی داوش.

  ولی شب میرم پیش خواهرم میخوابم

از قند وب ماست که در حاشیه‌ی قم هی شعبه زده حاج حسین و پسرانش( در صورت کپی کردن با اعمال خبیثانه پسران حاج‌حسین سوهان در ماتحتتان میکنند)#میخواهم وحشی بمانم ویلم کون

 

جر XD متن کپی و یو :)))

 

میخواستم بگم این کار کثیفه ، زشته ، مستهجنه ... :)

متن کپی یه شاهکار ادبی از من و زهرا سوهانیه. خیلیم دلتون بخواد که سوهان به این گرونی بره توی کونتون. خیلی حرف بزنید پسته هاشو برمیدارم خشک خشک میکنمتون..
من کلا با مستهجنات پیوند عمیقی دارم...
جمعه ۱۱ آذر ۰۱ , ۰۱:۰۱ ‌‌‌‌‌‌‌ ⊰𝗣𝗼𝗻𝘆𝗼⊱

میو کیوتTT♡

 

بیا پیش من بخواب خواهرت چرا اصلن"-"....

 

به من ربطی ندارهههه...وای فاک خون باشه که دیگه بدتررر">>>>>...

#وقتی ادم نیستی😂😂😂

خواهرم مام اسممون بایه وگرنه انتی بوی اعظمیم...-

فرنچ کیسای منم اممم...بذار نگم دهنت آب نیوفته...

بیا برو اصلن نمیبوسمت=^=

 

#جفت ریدم

شاید بهتره بگم وای نههه من کیوت نیستم. ولی باید بگم اتفاقا ماشاالله ماشاالله این روزا خیلی کیوتم. ازم تعریف کن..

ممکنه خون پریود باشه حتی...

چرا چندشم شد پس...؟ یه جایی رو اشتباه زدی انتی بوی اعظم.


.

منی که میخوام حتما برم خوابگاه :دی

حتی میخوام اولویت اول هامو اصف نزنم XD

نه ولی شاید تو موقعیت انتخاب رشته همون اصف بزنم /:

یه احترام عمیقی نسبت بهت قائل شدم...
بیا تهران باهمدیگه بریم دور دور.
جمعه ۱۱ آذر ۰۱ , ۰۱:۰۸ ‌‌‌‌‌‌‌ ⊰𝗣𝗼𝗻𝘆𝗼⊱

من از همون اول بهت گفتم کیوت😂😂🍷

فاااهک کیوت خوردنی خوشمزهههههه

بیا بغلم بچلونمتتتتTT

 

فاک نه خون پریود نه.......😂💔

 

اشتباه نزدم گرایشم ینمه پیچیدس حال توضیحشو ندارم~

خب دیگه بیش از حد پرو شدی ای انسان حقیر. من خودم  ناموس و کراش دارم برو اونور.

بیا به همون چایی راضی باشیم...

بعدا حال داشتی اسمشو بگو بهم.
.

اوه سرعتووو

خیلی خیلی نسبت به سر شب بهترم ^^

احساسات عمیق.. خیلی وقته نذاشتم احساساتم عمیق شه.. هرموقع باهات حرف میزنم یچیز مهم میاری تو ذهنما

 

اوه نه مرسی همون کیل بیل برا هفت نسل قبل و بعدم بس بود روحیه نه چندان لطیفم خدشه دار شد🤭 الان دارم یه سینمایی هندی با هنرمندی امیتاپاچان میبینم و لعنتی یکی اینکه چقدر پیر شدههه:") و دو اینکه بازم لعنتییی فیلم هندی نباید غم ادمو گین کنه پس چرا این غمگینم کردㅠㅠ

 

این خوبه که همرنگ شون نشی.. میدونی ویلی.. من یکی به شخصه همینجور که هستی دوست دارم.. مطمئنم اگه مثل اونا یه فیلم مسخره و تکراری بودی شبکه رو عوض میکردم به امید پیدا کردن یه رنگ متفاوت (مرز های ادبیات با این جمله بندی موج مکزیکی رفتن) 

 

گوربانت.. خلاصه باید از خوبیا هم گفت بادی😎

.معلومه خیمه زدم روی گوشی یا چی؟
میدونی عمیق شدن بیش از حدم ترسناکه. چای بهم میگه هنرمندا و بعضی از ادما مثل من هستن که اونقدر توی هر چیزی عمیق میشن که رنج ها ده برابر بیشتر اذیتشون میکنه. مثل من نباش ولی گاهی عمیق شو، ولی مواظب باش غرق نشی.

بجاش زهرا رو خوشحال کردی :))) من که حتی با خوندن توضیح فیلمشم قالب تهی کرده بودم.
عههه فیلم هندی😂😂😂این بابا هنوز زندست؟ خدا عمر با عزت بهش بده.😂 اسم فیلمش چیه حالا؟

اوف....اوففففف....شماها چرا نباید توی دنیای واقعی باشید؟ چرا نمیتونم الان بغلت کنم و بگم حرفات برام چقدر باارزشه؟ بیا مجازی بغلت کنم تا یکم هیجانم تخلیه بشه..


.
جمعه ۱۱ آذر ۰۱ , ۰۱:۱۴ ‌‌‌‌‌‌‌ ⊰𝗣𝗼𝗻𝘆𝗼⊱

حیح حقته هنوز باید بیشترم پرروتر میشدم*^*😂

اووووووف بله کراشت جذااابتون...عاه..

 

من میرم سراغ دلستر-

 

دمی سکشوال...یه جورایی تو حالت عادی رو هیچ جنسی و هیچ کسی هیچ گرایشی ندارم"-"

مگر اینکه عاشق یکی شم و فقط اون شخص-

و فرقی به حالم نمیکنه اون شخص دختر باشه یا پسر...ولی کلن جناعت پسر...خوشم نمیاد ازشون

مگه میشناسی کراشمو؟😂

اسپرایت منم سر راه بگیر بیار. ( جات خالی دارم چیپس باز میکنم. هروقت میخورم یاد تو میوفتم. مثال مرغ و سوجوت عالی بود )

اها میشناسم گرایشت رو!
خیلی باحاله. بجاش من روی همه چی گرایش دارم. در...دیوار...
جمعه ۱۱ آذر ۰۱ , ۰۱:۲۲ ‌‌‌‌‌‌‌ ⊰𝗣𝗼𝗻𝘆𝗼⊱

نه ولی عر زدناتو یراش تو پستات دیدم😂😂

 

نچ نچ میدونی چقدر گرون شده؟! رو x کراش میزنی بعد کیس منم نمیدی ولی اسپرایتشو من باید بخرم..زمونه کثیف...(کوفتت شه چیپس میخواااامممTTT...وای جرمم اونو خوندی؟😂😂)

 

باحال که چه عرض کنم فلج میشی...رو یکی گیر میکنی دیگه بیرون نمت بکشی که=-=...

وای تو خ خوبی😂😂😂

 

#شفا

قدر بغلاشو بدوناااا ما خار داریم بغل خواستنی بکنیم فلسفه میاره که بغل مجازی به درد نمیخوره😂😂😂😂

-صرفا شوخی-

بابا اصلا تاحالا راجبش چیزی ننوشتم ۰__۰
هرکیو دیدی همکلاسیم بوده احتمالا...

اصلا تو چرا اینقدر اصرار داری کیس منو بگیری؟ من فقط به روح رت باتلر کیس میدم و تمام. ( ارهههههه خوندم ولی چون توی دوره سخت درسیم بود وقت نشد کامنت بزارم. )

اگه بیرون نکشیدی خودتو خودم میام نجاتت میدم. طرفم عکس بده جنازه تحویل بگیر.
اصلا عالی... ریده توی زندگیم

#بابا شوخی هم نباشه لازم نیست هشتگ بزنی😂👀
ببین بستگی به مودم داره. امشب شب جمعست منم خوش اخلاقم. حتی ممکنه نودم بدم بهتون. یا عکس. هرچی بخوای.

زیادی معلومه😂😂

 

اوه (چقدر میگم اوه😐) این چای خیلی باحال به نظرم اومده ها

هومم باید یکم برم سراغش.. فقط من شنا بلد نیستما مجبورم در حد تا زانو رفتن، عمیق شم تو احساساتم

 

وایی ولی اون دختره تو کیل بیل خیلی سگ جونه.. لامصب مصداق بارز "زنده ام، هرچه زدی تیغ به شریان نرسید.... خیز بردار ببینم خطری هم داری" عه!!

 اسمش pink عه ماله 2016.. الانو نمیدونم زنده اس یانه ولی جدی فیلمایی ک بازی کرده دوس دارم اکثرا قشنگن

 

والا تو دنیای واقعی هم هستیم منتها خیلییی دوررر.. خیلیی خیلییی دوررر....وای بغل♡ㅅ♡ من بغل دوست.. خیلی دوست❣️🤗

چای یه فرشتست.
میتونی عینک بزنی و سرتو بکنی زیر آب!

من عمرا برم سراغش. این سگ جون بازیا فقط توی تیکن ممکنه.


.
جمعه ۱۱ آذر ۰۱ , ۰۱:۳۱ ‌‌‌‌‌‌‌ ⊰𝗣𝗼𝗻𝘆𝗼⊱

عه پس اون کی بود؟!..اسمش یادم نیست..ولی کراش بود..

اره همکلاسیت بود:"

 

حتی روح رت باتلر به من کیس میده اونوقت تو نمیدییی بچچچچ=-=(فدای سرت بابا منم متاسفانه تو اوت شرایط بودم پستاتو میخوندم ولی فرصت کامنت نبود💔 گومنهههههههه)

 

وای جرممم😂😂😂 گناه داره بیخیال 😂

ریدن عالییه*-*

 

#میزنم به تو چه..وب خودمه"-"

جووووووون بگو چرا شنگولیییی...عر عکس بده از خودتو نقاشیات")))))

دلوین؟ اون فقط یه همکلاسیه. استریتم هست..

فقط اگه بتونی توی آزمون دکترای لب گرفتن مدرک بیاری بهت میدمشون.

خصوصی بده عکس بگیر. ( خصوصی بده چون من خجالت میکشم عکسمو همینطوری بزارم⁦(TT)⁩

اوه لایق این همه تعریف و تمجید نیستم جدی(": ... شرمنده می‌کنیTT

 

 

+آره خوابگاه همینطوریه... منم قبل از این که بیام خیلی می‌ترسیدم. از این که با آدما کنار نیام، دعوا کنم و چیزایی مثل این. حتی یکی از بزرگترین ترس‌هام این بود که نکنه یه وقت هم‌اتاقیم دزد از آب در بیادD": ...

و منکر این قضیه نمی‌شم که این اتفاقات پیش می‌ان برای خیلیا. ولی راه حلش می‌تونه *فقط* پناه بردن به حموم و دسشویی نباشه، مثلاً می‌تونی اتاقتو عوض کنی، بری یه اتاق کم جمعیت‌تر... یا  اونی که باهاش مشکل داری رو پرت کنی بیرون از اتاق^^ (جدیداً این کارو کردیم ما XDDD)

تو رو نمی‌دونم... ولی برای من تجربه‌ی خیلی باحالی بوده. مثل رها شدن از کلی قید و بند مسخره‌ی مادی و معنوی. اینجوریا<":

 

اوه اون که البته. کی باشم که به خاطرم از سود و منفعت خودشون بزنن<: راستش منظورم چیزای پیش پا افتاده‌تر بود. مثلاً این که من انتظار داشتم فلان آدم از این سریال خوشش بیاد ولی نیومده. خب ربطی به من نداره فقط... حس کنترل نداشتن می‌ده. که دوسش ندارم.

مطمئنا اگه لایق نبودی برات چیزی نمینوشتم. پس شرمنده نباش.

یادمه یه هم اتاقی داشت دوست خواهرم که وقتی مچشو موقع دزدی پول گرفتن بازم ادعا میکرد که پول خودش بوده D:
وای واقعا رفت از اتاق؟ رمز موفقیتتون چی بود خانم دکتر؟
هممم...خوبه که اینطور بوده. ولی من بازم ترجیح میدم به ادما رحم کنم و باهاشون توی یه اتاق نمونم.

دوست داری روی ادمای اطرافت تسلط داشته باشی؟ یا صرفا از غیرقابل پیش بینی بودن احساسات خوشت نمیاد؟
جمعه ۱۱ آذر ۰۱ , ۰۳:۰۳ مون چایلد (هیرای)

اینکه اون ENTP ها دقیقا مود منن نشان دهنده ی اینه که ام بی تی آی واقعا جادو می‌کنه :`)

-البته اشتباهش اینه که من entp-t ام نه entp-a ولی جواب تستو همیشه برام entp-a میاره...-

+اون خرگوشا چه ترسناکن، یا خدا :```

این است معجزه‌ی mbti، سجده کنید....
منم entp_tام اتفاقا. همیشه‌‌ی خدا هم همینم هیچوقت عوض نمیشم انگار.
نگاهشون نکن...تو یکی دیگه درد مارو نکش.
جمعه ۱۱ آذر ۰۱ , ۰۳:۰۴ مون چایلد (هیرای)

-یا تنهایی کار می‌کنه یا رهبره-

فقط اینکه معلما منو دوست دارن :»»»

یا رهبره و دهن همه سرویس میشه...
آه. من عشق معلمامون رو لایق خودم نمیدونم. ولی تو ازش لذت ببر اگه معلمای خوبی داری. 

قالبت ....

بدون شرح....کلمه ای پیدا نمیکنم...زبانم قاصر از جمالش میباشد.

فقط you understand:)

وای اون انیمیشنه...خدایی بعد از اون هر چی خرگوش میدیدم جیغ میکشیدم:)

هعی سلام.خیلی ممنونم!
یکی دیگه به جمع قربانی های تپه خرگوش ها اضافه شد...

چه قالب قشنگی😍

+ منم entp ، خوشبختم.

تازه منم i hate school and classmate ، چقدر تفاهم داریم اصلا

 

عههه تو هم؟ 
من و تو داریم زیادی به هم شبیه میشیم...این خیلی پشم ریزونه :))

watership down 1978

ممنون از شما بخاطر پیدا کردن اسمش.

تشکر تشکرTT

 

عجب آدمی بوده._. ...

خب ما خیلی سعی کردیم با خودش حرف بزنیم که شاااید اصلاح بشه... آدم باشه... و قابل تحمل. ولی اثرگذار نبود، جلوی ما خودشو به موش مردگی می‌زد ولی در نهایت کار خودشو می‌کرد. یه چند روز اصلاً اهمیت ندادیم بهش، در واقع جوری رفتار کردیم که انگار وجود ندارهD': بعد چندتا از دوستاش توی یه اتاق دیگه بودن، ماجرا رو به اونا گفتیم و قرار شد تشریف مبارکشو ببره پیش دوستای خودش و کمتر عین زالو به ما بچسبه^^

 

 

تسلط؟ وای نه اصلاً... منظورم این نبود. موضوع داخل ذهن خودمه. وقتی داوری‌ها و قضاوت‌هایی که داشتم اشتباه از آب در می‌ان. چه در مورد موضوعات کم یا بی‌اهمیت (مثل همون جریان سریال) یا چیزای مهم... بیشتر شبیه مورد دومی که گفتی. انگار توی یه دنیای ناشناخته‌ای.

 

اینطوری که تو با لبخند ازش تعریف کردی...دلم سوخت براش. infj ها هم گاهی ترسناک میشن... ولی خوب کاری کردید. حداقل الان ارامش دارید و میتونید با شرت مامان دوز تردد کنید.


دقیقا برای همینه که من معمولا از ادما ناامید میشم. اما نه برای موضوعاتی مثل سریال. دیدی گاهی یه مدت یه رفتاری رو از خودشون نشون میدن که باعث میشن با اون صفت بشناسیشون و بعد از یه مدت کاملا زیرش میزنن؟ اونطوری.
جمعه ۱۱ آذر ۰۱ , ۲۰:۰۰ 𝓳𝓮𝓷𝓭𝓸𝓴𝓲 =)

ولی قالب وایب دوران البالویی تو میده ویلیD": 

 

+اینکه بعضی از مردم بدون ذره ای فکر کردن به رفتار خودشون دم از ازادی میزنن خیلی ازارم میده+-+

الان دیگه فصل البالو نیست متاسفانه فقط نارنگی بدمزه و ابکی داریم :)))
حداقل الان خستگیم از نوع خوبشه.

اره و اون لحظه خیلی جلوی خودم رو میگیرم که زیگزاگی نرم توی حلقشون...
جمعه ۱۱ آذر ۰۱ , ۲۰:۲۶ 𝓳𝓮𝓷𝓭𝓸𝓴𝓲 =)

نارنگیه بدمزه هم که باشه،توی یک دورهمی بخوریش طعم آلبالو میده:))

نمیدونم چجوری بهتره بیانش کنم،سووو امیدوار خستگیش به کل بره و خوبش برات بمونه•^• 

 

بهتره جلو خودتو نگیری؛من سند خونه ی نداشتمو میزارم درت میارم...

چون این روشن فکران قرار نی یک آینده درخشان بسازن=|

نه بخدا... اونوقت دورهمی عق میزنیم و سوزش معده میگیریم:))
خستگی ناشی از درسه برای همین میگم لذت بخشه⁦ʕ´• ᴥ•̥`ʔ⁩


مرسی که با خونه‌ی نداشتت حمایتم میکنی. تاحالا یه همچین پشتوانه‌ی محکمی نداشتم. اصلا اشک‌ توی چشمام جمع شد...

Are you my soulmate?

باید بیام خواستگاریت؟
جمعه ۱۱ آذر ۰۱ , ۲۳:۱۴ ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌

نمیتونم پاهامو تکون ندم، کاش کمتر گوشت کنار ناخونامو بکنم.

از قند وب ماست که در حاشیه‌ی قم هی شعبه زده حاج حسین و پسرانش( در صورت کپی کردن با اعمال خبیثانه پسران حاج‌حسین سوهان در ماتحتتان میکنند)#میخواهم وحشی بمانم ویلم کون

 

این تیکش خیلی من بود . خیلی . دقیقا من هر روز. و دستام خونی شدن.. بدجوری داشت خون میومد و میزمو دفترم پر از خون شد و معلم احمقم داد زد ، جلوی کل کلاس و نوجوونای راهنمایی احمق داد زد سرم و گفت خودت این کارو کردی و نمیذارم بری پایین و تو احمقی که اینطوری رفتار میکنی. وحشتناک بود...

میدونم میتسوری اونقدر فرشته و معصومه که نمیتونه دهن این مارمولکای متظاهر رو صاف کنه. ولی من میخوام ازت بخوام گاهی به میتسوری دارک سایدت اجازه بدی بیرون بیاد و بدون توجه به چیزای دیگه با قاطعیت از خودش و کاراش دفاع کنه حتی اگه اون کار بدترین هم باشه مربوط به توعه و به کسی آسیب نمیزنه.
حرفای اونا به تو آسیب میزنه مگه نه؟ پس بیشتر حواست به خودت باشه.
جمعه ۱۱ آذر ۰۱ , ۲۳:۱۵ ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌

دوساعت تموم تایم کلاس دستم خون اومد.

بعدشم شب مامانم کلی بابت اینکه پاهامو تکون میدم دعوام کرد و گفت فکر میکنی اگه خودتو مضطرب و روانی نشون بدی بقیه بهت توجه میکنن؟ من فقط تکون دادن اون پای لعنتی دست خودم نبود...

منم این حرفو شنیدم :)
قبل از اینکه با چای آشنا بشم یکی از اتفاقایی که بعد از حمله ها انجام میدادم خیره شدن به یه نقطه با چشمای گرد شده و خوردن گوشت کنار دستم تا حد خون ریزی بود. من و تو نمیخوایم جلب توجه کنیم چون اگه میشد حتما اینکارو توی یه کمد میکردیم تا هیچ خری نگاهمون نکنه. انجام دادن اینکار باعث ارامشم که نه...باعث اسودگیم میشد. اینطوری حداقلش درد جسمیم اونقدر زیاد میشد که درد روحیم رو کنار بزنه.
و میدونی وقتی به چای گفتم چه راهکاری داد؟
توی دفترش با همدیگه یه ریتم ساختیم تا هروقت حس کردم لازمه گوشت کنار دستمو بکنم اون ریتم رو خیلی اروم با انگشتام روی میز یا پاهام بزنم و اونوقت ذهنم اونقدر درگیر به یاد اوردن نت ها میشه که نمیتونم دستامو به سمت دهنم ببرم :))
اگه دوست داری میتونی انجامش بدی.
.
جمعه ۱۱ آذر ۰۱ , ۲۳:۲۰ ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌

معلمایی که میگن خیلی حرف میزنی درحالی که دارن یچیز مسخره و حوصله سربر توضیح میدن *****ن.

من اصلا حرف نمیزنم ولی کنار دستی موقتم زیادی حرف میزنه. من فقط سرمو تکون میدادم ولی باز یکی از معلمای ****م کلی تخریبم کرد که چرا انقدر حرف میزنی. من حتی ی کلمه هم حزف نزده بودم و فقط سرمو تکون داده بودم(:. حتی ی بار بابتش معلم ریاضی جلوم برگه گذاشت و گفت همین الان امتحان بده اگه خیلی درسو بلدی! من فقط یک کلمه به کناریم گفتم تو که درسو نفهمیدی غر نزن و به درس گوش کن ، ولی خب. مجبور شدم اون امتحان کوفتیو بدم درحالی که همه داشتن پچ پچ میکردن و راجبم چرت میگفتن... مدرسه جهنمه.

میدونی راه حل من چی بود؟ میز تکی!!
میتونی بری روی یه میز تکی بشینی؟ شبیه یه قایق کوچولوی رها میمونه که میتونه به هر میزی عشقش کشید بچسبه. اما اگه نمیتونی دهن بغل دستیت رو خیلی مودبانه سرویس کن. تکنیک سرتو بزار روی میز و به پنجره خیره شو همیشه جواب میده.
و راجب معلما؟ به قول شریال وندزدی اونا بدبختایی هستن که نتونستن به نصف آرزوهاشون برسن. حداقل معلمای من که اینطورن و جالبش اینه که بهش اعتراف هم میکنن:)))
جمعه ۱۱ آذر ۰۱ , ۲۳:۲۱ ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌

نیاز داشتم یجایی بگمشون ، ببخشید بابت حرفای نگاتیوی؟ مTT 

من همیشه اینجام تا حرفاتو بخونم. نه اینکه خیلی ادم خوبی باشم، فقط اینکه با افکار نگاتیوی خیلی بیشتر از حرفای عادی و معمولی آشنام...

.
جمعه ۱۱ آذر ۰۱ , ۲۳:۲۲ ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌

راستی! البوم نامجون رو گوش دادی؟T-----T

Wild Flower باعث شد که امشب یکم قابل تحمل تر بشه. لیریکش حرفایی بود که دلم میخواست یه نفر بهم بزنه...
تو کدوم ترک رو بیشتر دوست داری؟
جمعه ۱۱ آذر ۰۱ , ۲۳:۲۳ ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌

راجب قالب ، وایب همون قالب مامان بزرگی قدیمیه ی خودمونو میده فقط پیچیده تر T----T *درخشش

همونی که توی اسکرینش کامنت تو هم بود ؟ :)) این همونه فقط جوونیاشه. ویهی!
جمعه ۱۱ آذر ۰۱ , ۲۳:۴۶ ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌

وای دختر ، این همزمانیه یاچیTT دقیقا وقتی اینو گفتی داشتم پست wild flower رو میذاشتمممTT  و دقیقا برای منم همین بودددTTTTTT

( خود را از پنجره به پایین پرت میکند )

.

😂😂😂😂😂هرجور راحتی.

میتونیم soulmate خالی باشیم😂

الان دیگه دیره
من الان یه موز غار نشینم.
شنبه ۱۲ آذر ۰۱ , ۱۴:۵۵ 𝓳𝓮𝓷𝓭𝓸𝓴𝓲 =)

اگه از لحاظ فیزیکی و منطقی فکر کنیم دقیقا همونی میشه که میگی+-+ 

ما فقط سعی داریم فکرمونو از یک نارنگی بد مزه بکنیم و به یکچیز خوشمزه تر فک کنیم؛البته اینم نقطه ی بسیار زیباییه که واقعیت طمع همون نارنگی رو میده )) 

 

ولی من الان حس کردم از دو قطب مخالف به موضوع ها میپردازیمxD 

 

 

لازم باشه از جونمم میگذرم،خلاصه ادم بخشنده ای هستمTT 

(چرا من بعد زدن هر حرفی به صلاحیتش فک میکنم و میگم چرند نگو!؟)

جدا خیلی عالی از نارنگی‌ای که مزه عن میده فلسفه دراوردیم...براوو

😂😂🍌ولی اگه میشد عالی بود

منی که نفهمیدم یعنی چی😂

نگاه کن یه تایمی از ساعت من میخوام برم خواستگاری همه
یه تایمی هم ففط میتونم موز غارنشین باشم. نه دوستم نه رل. یه میوه‌ی منگلم.
.
شنبه ۱۲ آذر ۰۱ , ۱۶:۲۱ 𝓳𝓮𝓷𝓭𝓸𝓴𝓲 =)

X'D 

اصلا نارنگی مزه عن بده،به ما چه اخ نمیخوریم خو.... 

 

*سرفه کردن*بقول یک بزرگواری:از داشته هایمان بگوییمxD 

بهتره برگردیم به همون بخش دارایی های نداشتم+-+

من میخوام بخورم خب :))

حق میگن بزرگوار. بهتره منم کمتر از جمله به چیزم استفاده کنم ازونجایی که ندارمش.

آخی😂😂

ای بابا حیف شد

.اره حیف شد منو از دست دادی...

عاه.... قالب را بنگر... خیلی خوشگلههه ویلی <"= 

 

+ "اما معمولا امیدواری تو رو نا امید میکنه" (: so true ..

+  میدونی منم واقعا از همه کلاسی هام متنفرم ..میدونی چی بیشتر اذیت میکنه اینکه اصلا نمی تونی خودتو بینشون جا بدی !! میون اینجور آدما احساس تعلق نمیکنی و اگر می خندی بینشون به زوره تو رو نمیدونم ولی من این احساس رو دارم

سلام نوشیدنی هلوی گازدار ژاپنی بیان‌.
چشمات خوشگل میبینه دخترم.

+ میو :))
++طوری که وقتی میبینم شما هم این حسو دارید بیشتر غصم میگیره...

ایح ایح 🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️

میو.
چهارشنبه ۱۶ آذر ۰۱ , ۱۴:۱۱ 𝓳𝓮𝓷𝓭𝓸𝓴𝓲 =)

تو انتخاب ازادی دارین،خودتونو محدود نکنید

 

اتفاقا همون بزرگوار واس این جمله اون سخن پر معنی رو خلق کردهxD

چقدر دیر دارم جواب میدم کامنتارو...یادم نیست راجب چی بود ولی به هرحال ببخشید😂
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
چشمانم را می‌بندم
و تمام جهان مرده بر زمین می‌افتد
پلک می‌گشایم
و همه چیز دوباره زاده می‌شود
Designed By Erfan Powered by Bayan