وقتی به چشمهای یه نقاشی معاصر نگاه میکنم، ذهنم خالی میشه. این صورت هایی آسیب دیده و به سیخ کشیده شده در عین اینکه زجر میکشن بهم احساس قدرت و زیبایی رو القا میکنن. برای همینه که نقاشی های آفرین ساجدی رو باید مخاطب رهگذر تحلیل کنه. اما نه اون تحلیلی که بر اساس اِلمان های تکرار شده در آثار به وجود میاد. بلکه یه درک عمیق، یه کاتارسیس بیانتها بر مبنای زخمهایی که بخاطر فرو رفتن مداوم چاقوهای عصر معاصر به ما به وجود اومده.
خود نقاش دربارهی آثارش میگه :(در نقاشی هایم زن هایی را کشیدم که غمگینند، اما ضعیف نیستند)
با توجه به تمام این حرفها بنظرم بهتره که باهمدیگه یک سری از نقاشی های ایشون رو ببینیم و هرکدوم نظر خودمون رو راجبش بنویسیم. برای راحتتر شدن اینکار بالای هر نقاشی اسم و شمارهی اون رو مینویسم.
یادتون نره که نظر شما باید برگفته از احساس درد پنهانی باشه که توی درونتون ریشه زده. اون غمی که چنگالش رو توی گلوتون فرو کرده و شما با این حال با وجود این درد هنوز هم زندگی میکنید و نفس میکشید.
ضمیمه) من تمام سعیم رو میکنم که افکارم رو راجب نقاشیا ننویسم تا از قبل به ذهنتون چیزی دیکته نشه. اما اگه راجب چیزی کنجکاو بودید ازم بپرسید👀✨
اثر شماره ۱ _ گوشت
اثر شماره ۲ _ حیوان معاصر
اثر شماره ۳ _ پشنهاد سرآشپز
اثر شماره ۴ _ توهم
اثر شماره ۵ _ پرنسس
( اگه نقاشی ندیمهها اثر ولاسکوئز رو دیده باشید متوجه میشید این خانوم کوچولو از کجا اومده)
اثر شماره ۶ _ بدنام
اثر شماره ۷ _ بیننده
(احساس میکنم خون های روی صورتش برای خودش نیست، برای صحنهای هستش که داره بهش نگاه میکنه)
اثر شماره ۸ _ تقدیس تحمل ناپذیر
اثر شماره ۹ _ شام آخر من
(یه نگاهی به شام آخر داونیچی بندازید)
اثر شماره ۱۰ _ سیندرلا
اثر شماره ۱۱ _ و اینک انسان
- جمعه ۴ آذر ۰۱