狂った少女のラブソング

تحلیل نقاشی عصرعاشورا

هیچ ایده‌ای ندارم که چرا از حد معمول فراتر رفتم و دارم راجب یه شاهکار نگارگری تحلیل مینویسم.( تا پنج دقیقه پیش اصلا قرار نبود همچین پستی نوشته بشه ولی دیگه شد ...) هرچند که علم من خیلی ناچیزه اما تمام تلاشمو کردم که بتونم یه سری اطلاعات رو به زبون ساده براتون بنویسم تا برای تمام سنین قابل فهم باشه. اول از اینکه تابلوی عصرعاشورا تنها یک اثر مذهبی نیست که صرفا بخاطر اینکه حول محور یکی از امامان مذهب شیعست بهش بی‌توجهی کنیم. پس بهش به دید متفاوت و بی‌طرف نگاه کنید تا با تمام وجود درکش کنید.

داستان خلق این اثر از این قراره که ظهرعاشورا یا به روایتی روز عاشورا بوده و استاد فرشچیان بخاطر کار و مشغله نتونستن به مراسم اون روز برن. برای همین توی خونه طرح نقاشی رو اتودزنی کردن و جالبه که بدونید نقاشی دقیقا از روی همین طرح کشیده شده و هیچ طرح جایگزین یا ادیت شده‌ای در روزهای دیگه وجود نداشته! (معمولا در نگارگری ما چندین طرح داریم و بعد اون‌هارو کنار همدیگه قرار میدیم یا ایرادهاشو در مرحله‌های دیگه برطرف میکنیم)

 

1) نکته اولی که توی نقاشی به شدت به چشم میاد نحوه ترکیب اون و هدایت چشم به سمت سوژه‌ی اصلیه‌. معمولا ترکیب بندی های نگارگری ایرانی به صورت دایره‌ای هستن یعنی چشم در دورتا دور تصویر میچرخه و میتونه به میزان یکسان و متعادل به تمام قسمت های طرح توجه کنه. جالبه بدونید که در هنر دایره به عنوان یک شکل ملکوتی، آسمانی، آرامش بخش، با رنگ‌های ملایم و مخصوصا آبی، و شکل روحانی شناخته میشه.

حالا توی این تابلو فرقی نداره که شما از دخترکوچولوی وسط شروع به دیدن کنید یا گیاه‌های خشک گوشه تصویر، به هرحال شما چشم میچرخونید و به مرکز دایره که اوج حزن سوژه رو نشون میده میرسید یعنی حضرت زینب(س) و چهره اسب. این میتونه نوعی تاکید بر مسئولیت سنگین و مقام حضرت زینب باشه و این معنا رو به ما برسونه که مهم نیست چقدر آسیب به ما وارد شده به هرحال این حضرت زینب هستش که باعث تعادل کاروان میشه‌.

2) در نگارگری های ایرانی معمولا یک زاویه دید از بالا یا دید بر تمام اثر وجود داره. یعنی اگه شما به نقاشی های استاد های دیگه نگاه کنید اتاق رو به صورت بدون سقف یا خونه هارو به شکل باز طراحی میکنن و همه‌ی اینا باعث میشه ما به عنوان یه مخاطب به تمام داستان نقاشی و اتفاقات درون و بیرونش آگاه باشیم. اما توی این تابلو یه فاصله‌ی عجیب و حساب شده بین ما و کاروان وجود داره به طوری که این حسو به من میداد که انگار نباید جلوتر از چیزی که هستم برم! در همین حال پیکره‌های خانم‌ها همگی بدون چهره و با پوشش کامل هستن و این نمیتونه صرفا بخاطر حجاب و مذهب باشه. این پنهان بودن یه حس رازآلود و ترس رو منتقل میکنه تا نبود مَحرم و سوگ از دست دادن عزیز رو بهمون نشون بده. یعنی در عین اینکه ما وارد اون داستان شدیم و نظاره گر هستیم، نمیتونیم نزدیک بشیم و کنارشون باشیم چون یه حریم مقدس بین ما و اونا ایجاد شده و به هیچ نحوی نمیشه ازش گذشت.

در کنار تمام اینها این نقاشی مفهوم سکوت رو به من نشون میده. یعنی باید چند لحظه توی غمش غرق بشی تا بتونی صدای گریه و هق هق های سوگواری رو تصور کنی. به گفته‌ی یکی از تحلیل‌گر ها این یه نکته‌ی ریز و قابل توجه در این باره هستش که باید از سوگواری و عزاداری ریاکارانه فاصله بگیریم و به نوعی غم رو تنها در ظاهر نبینیم و باطنمون رو هم با ظاهر همراه و همسو کنیم.

 

3)میرسیم به رسم خط نقاشی. تمام اثر از از پیکره ها و چین لباس ها گرفته تا گیاه و خار و اسب به صورت خطوط قوسی کشیده شده. خطوطی که در طبیعت نمایشگر آرامش و جریان هستن و استفاده‌ی درست از اونها باعث شده که چشم بدون خستگی بتونه چندین بار دور تا دور اثر رو ببینه و دوباره به مرکز برسه. در کنار تمام این‌ها بنظرم این اثر فضای ماوراء الزمینی رو هم به ما نشون داده. ادامه‌ی نخل های سمت چپ و همینطور خطوط چادر سمت راست + استفاده از رنگ‌های پس زمینه ملایم و خاکی در طیف های مختلف باعث شده که بخضی از اثر حالت آسمانی پیدا کنه و به نوعی ادامه‌ی داستان رو در عالم رویت نشده ادامه بده. من خودم به شخصه سعی میکنم سرمو بالاتر ببرم و آسمونش رو پیدا کنم اما اینجا هیچ آسمون و فرشته ‌ای وجود نداره(و معمولا همیشه نقش فرشته در آثار نگارگری مذهبی کشیده میشه ) و من میفهمم که این داستان هیچ نهایت و پایانی نداره، آسمون بی‌کرانه و داستان عاشورا از اون هم فراتر میره‌.

 

4) بخش آخر حرف‌های من میرسه به ترکیب رنگ‌ها. مهمترین بخش اثر از نظر من علم استفاده از رنگ های درست هستش. کاری که استاد فرشچیان در اون مهارت شگفت انگیزی دارن. استفاده از نصف بیشتر طیف های یک رنگ در کنار هم نه تنها حس یکنواختی نمیده بلکه شور و حزن نقاشی رو بیشتر کرده و باعث خستگی چشم نمیشه. نور متداول نقاشی با لطافت روی تمام اثر تابیده شده. استفاده از رنگ ارغوانی که نماد معنوی داره بجای مشکی در چادرها و ترکیب سفید و طلایی ملایم در وسایل امام حسین و رنگ قرمز درخشان زخم های اسب همه و همه کنار همدیگه قرار گرفتن و باعث درخشندگی چند برابر عصر عاشورا در برابر چشم های ما شدن.

null

خب تموم شد. امیدوارم براتون مفید باشه، توی این شبا منم دعا کنید.

کلاس پنجم...

کشیدمش،مو نمی زد..

و فکر می کنم بعد از ان..

هیچ وقت نتوانستم یک کپی برابر اصل دیگری بکشم..

 

آه چقدر جالب منم یه بار همچین کاری رو کردم. اما اون نقاشی رو کسی هدیه دادم و دیگه هیچوقت هیچ نگارگری دیگه ای رو کپی نکردم. یه کارایی فقط یک بار انجام میشن ...

خیلی عالی😍❤️

ممنونم ویانای قشنگ .
يكشنبه ۱۶ مرداد ۰۱ , ۲۲:۵۷ مون چایلد (هیرای)

چقدر خوب ، من هر روز بیشتر به این که استاد فرشچیان دیگه تکرار نمیشه پی میبرم.

-و بعد از خوندن این تحلیل یه بار دیگه به نقاشی نگاه کردم و توش غرق شدم. طوری که بغضم گرفت (هیچوقت تا حالا با یه نقاشی اینقدر ارتباط نگرفته بودم...)

ممنون :»

دست آلا که پیشنهادش رو داد درد نکنه.
هوم ... واقعا هنرمندهای اینطوری هیچوقت تکرار نمیشن. اما بیا به این فکر کنیم که ممکنه یه نفر با یه سبک منحصربفرد دیگه قراره در اینده خودش رو بهمون نشون بده و راه استاد های قدیمی رو کامل کنه.
+
فکر نمی‌کردم اینطوری بشه، خوشحالم که تاثیر گذار بوده. البته من که کاره‌ای نیستم هرچی هست برای خود کاره.
قربونت
.
دوشنبه ۱۷ مرداد ۰۱ , ۰۱:۳۷ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

اجرت با خدا خواهرم

*پیس پیس صلوات زیر لب

(کامنت درست حسابی خواهم داد)

خواهش میکنم حاجوقا
( شال را جلو میکشد )

من از نقاشی ها زیاد چیزی نمیدونم ولی اینقدر قشنگ و ساده نوشتی که چیزای جدیدی راجب این نقاشی فهمیدم:)

خیلی خوشحالم که تونستم به اطلاعاتت اضافه کنم! لطفا بازم تحلیل های منو دنبال کنید. ممنون از کامنتتون..
دوشنبه ۱۷ مرداد ۰۱ , ۱۱:۰۵ زی زی گولو بلاسم

بسیار زیبا. دست ت درد نکنه.

من همیشه یه حس نزدیک نشدن میگرفتم و میگفتم خیلی نقاشی مقدسی که باعث میشه به مرکز ( حضرت زینب و صورت اسب) نگاه کنیم. البته شاید اونجا از نظر من مرکز :)

خیلی خوب :*

خواهش میکنم زی زی قشنگم. 
هرجا عشقت میکشه مرکز باشه اصلا، مهم اینه که بتونی حس کارو درک کنی💙

با اینکه هیچ تخصصی تو این زمینه ندارم خوندنش مفید بود

خوشحالممم.
دوشنبه ۱۷ مرداد ۰۱ , ۱۳:۲۵ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

خب...

اول از همه بگم تک تک مطالبی که تو این پست نوشتی و خوندم رو نمیدونستم!

چقدر جالب که اتود اول این عصر اون قدر کامل زده شده که تغییر داده نشده

بحث دایره ای بحث تخصصی ایه تو نقاشی که اصلا راجبش اطلاع نداشتم. و این واقعا جالب بود! شاید قبلا که چیزی نمیدونستم، چشمم از هر سمتی کلیت نقاشی رو در بر می گرفت، ولی الان میفهمم این واقعا منطق و هدف داشته و واقعا چشم رو به مرکز هدایت میکنه. این واقعا جالب بود!

و اینکه استاد فرشچیان از این نکته برای نماد تعادل حضرت زینب "سلام الله علیها" استفاده کردن، واقعا محشر بود. الان قشنگ میشه حرف زدن نقاشی رو درک کرد. همونطور که تو میگی

اون بخش رازآلودی نقاشی، واقعا درسته. تا مدت ها من چیزی از نقاشی نمی فهمیدم انقدر چهره ها پوشیده ست (مال ده سال پیشه این موضوع) بعدا که فهمیدم این نقاشی برای عصر عاشوراست، یکم درک کردم. الانم که به لطف تو، بیشتر

در کنار تمام اینها این نقاشی مفهوم سکوت رو به من نشون میده. یعنی باید چند لحظه توی غمش غرق بشی تا بتونی صدای گریه و هق هق های سوگواری رو تصور کنی

این واقعا نهایت درست بود. یه نکته پنهان که با وجود اینکه هیچکس متوجهش نمیشه، ولی تجربه ش میکنه. و بعدها میفهمه که اینم پشتش دلیل داشته

چشم چند بار دور تا دور نقاشی رو ببینه...چقدر جالب

حالت آسمانی ش رو واقعا تا حالا به چشمم نیومده بود. اگه واقعی باشه ، تامل برانگیزه...

هوم...حس یکنواختی نمیده، رنگ درخشان زخم اسب، واقعا اینا به چشم میان حتی اگه روشون دقیق نباشی. خیلی ترکیب رنگی ماهرانه ایه.

 

در کل مرسی ازت که حتی اگه علاقه ای نداشتی، انجامش دادی. حداقل برای من که واقعا مفید بود :)

و احساس کردم با حرفام معذب شدی که انجامش دادی، نه؟ واقعا قصد اینو نداشتم، ببخشید اگه اینطور بهت رسوندم آلیس :"

خوبه که تونستم بهت چیز جدید یاد بدم💙
خوشحالم که با دقت خوندی و نظرتو راجب تک تک بخش‌ها گفتی، راجب معذب شدنم اصلا نگران نباش. من اینطوریم که میگم : وای عمرا اینکارو کنم و بعد من یه ربع دیگه : انجام دادن اون کار!
عذرخواهی نکن. خوب شد که بهم پیشنهاد دادی حالا که فکر میکنم نوشتنش خیلی خوب و لذت بخش بود. ممنونم ازت.
دوشنبه ۱۷ مرداد ۰۱ , ۱۳:۵۶ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

خواهش میکنم دخترم. من همیشه در راه امر به معروف و نهی از منکر قدم برمی دارم. هعی، نمی خواستم ریا کنم. ولی حیف که آفتاب الطاف و بخشش های من ب شما پشت ابر نمیمونه. هی من میگم امام زمانم، کسی باور نمیکنه که!

*شالت رو جلوتر کشیدن

خجالت بکش خانمم. این شراره های آتش رو بده داخل

*چادر خود را در بینی کردن

امیدوارم الطافت به خودتم برسه یکم شفا پیدا کنی😂
برو بابا ولم کن ( با شرت و سوتین در وب تردد میکند )

دوشنبه ۱۷ مرداد ۰۱ , ۱۴:۱۷ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

ولی خب ذوق کردم که برای خودتم لذت بخش بوده. قربونت، من کاری نکردم، همه ش زحمت خودت بود *-*

 

(من فقط یک سرمایه گذار ریچ هستم *عینک آتشین)

اره خلاصه هیچوقت به حرفای من کامل اعتماد نکن چون ممکنه سریعا خودم نظر خودمو عوض کنم :)))

اووو بابا ریچ گرل
..
سه شنبه ۱۸ مرداد ۰۱ , ۰۲:۴۳ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

ولت کردن اینجوری شدی دیگه، وگرنه من یه آلیس پاک و باحیا و عفیف می خواستم. نچ نچ نچ

من و باحیایی؟؟ 
????are you kidding me
سه شنبه ۱۸ مرداد ۰۱ , ۱۲:۳۲ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

اگر پوشش مناسب داشتی کار به اینجاها نمی کشید. ناراحتی از ایران برو

وای که من چقدر از این حرفا بدم میاد ...
سه شنبه ۱۸ مرداد ۰۱ , ۱۶:۳۲ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

شت دقیقا

.

کلا پستای تحلیل نقاشیت..>>>>>

واین یکی هم که دیگه..

فوق العاده بود:)))

خسته نباشی👌

اوه سلام زینب! خیلی ممنونمم! بوس .

سرعت درجواب دادن😅👌 

سلام متقابل^^ چطوری؟

اگه بدونی الان توی چه شرایطیم ... از استرس و فشار ولو شدم توی نت.
خیلی اعصابم خورده. قطارمون سر راه همش خراب میشه و تایم از دستمون رفته. از صبح چند بار موندیم توی راه و بیابون.
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
چشمانم را می‌بندم
و تمام جهان مرده بر زمین می‌افتد
پلک می‌گشایم
و همه چیز دوباره زاده می‌شود
Designed By Erfan Powered by Bayan