狂った少女のラブソング

𝐹𝑙𝑜𝑤 𝑆𝑡𝑎𝑡𝑒✨

تچان/ غرقگی

تچان حالت بهینه آگاهی است. یک حالت اوج که ما بهترین خود را احساس و اجرا می کنیم. آنقدر در فعالیتی غرق می شویم که دیگر هیچ چیزی مهم نیست. ایگو ناپدید شده است. زمان معنایی ندارد. هر واکنش، حرکت و فکری بی هیچ گسستگی ای به دنبال هم رخ می دهند. درست مانند نواختن جَز. تمام وجودمان غرق خواهد شد و ما حداکثر تواناییمان را استفاده خواهیم کرد.

به قول آن دست نوشته‌ی ناشناس "روشن است که خسته‌ام، از چه خسته‌ام؟ نامی برایش ندارم!" اما امشب قرار نیست از خستگی‌ها بنویسم. البته قرار بود با بوکوفسکی و ایلهان گفتگوی سیاه کوچکی درباره‌‌اش داشته باشم اما به موقع به میز از پیش تعیین شده نرسیدم و آن دو به تنهایی مست کردند و ناپدید شدند. 

...

بعدا/اتاق نارنجی/خانه/محاوره

الان کجام؟ روی تخت دراز کشیدم و مینویسم. از همون قول و قرارهایی که معمولا ادمها قبل موفقیت ثبت میکنن تا بعدا اون رو به خودشون و بقیه نشون بدن و بگن دیدید لعنتی ها؟ من زنده موندم!

اما حقیقت اینه که هیچکس قرار نیست این قول و قرار رو بخونه یا حقیقتش رو بشنوه. هیچکس سختی‌هایی که میکشم رو درک نمیکنه و هیچکس شاهد مشکلاتی که از فردا قراره داشته باشم نیست. داستانی که از فردا شروع میشه یه نمایشنامه ‌‌‌تک نقش برای منه با دیالوگ های بداهه و حرکات لحظه‌ای ... اسمش درس خوندن من به عنوان یه کنکوریه.

حنانه‌ای که تمام عمرش در حال تلو تلو خوردن توی راه هایی بوده که بهشون تعلقی نداشته، حنانه‌ای که توی فامیل به عجیب سربه هوا معروفه و هیچکس حتی پدر و مادرش هیچ تصوری از تلاش هایی که قراره برای هدفش بکنه ندارن. از این بابت خوشحالم، مردم موقع تلفن زدن به خونه راجب من نمیپرسن و مامان هم زحمت گفتن اخبار رو بهشون نمیده. بهشون گفتم ساکت بمونید! بزارید من رو همونطور احمق تصور کنن تا راحت‌تر ادامه بدم. و حالا داره شروع میشه ... ایندفعه واقعیه، کتابا توی کتابخونه اماده‌ی باز شدنن و برنامه‌ی مشاورم روی دیوار نشسته.

سفر قهرمانانه‌ی من از فردا شروع میشه، ایا این شخصیت میتونه رتبه‌ی دو رقمی کنکور هنر رو بدست بیاره و در رشته‌ی طراحی لباس دانشگاه تهران تحصیل کنه؟ خب کی میخواد شرط ببنده؟ آها خودش! خودش میخواد تمام دارایی  و یک سال از زندگیش رو گرو بزاره. 

حنانه بهم گوش میدی؟ مبارزه‌ی سختیه. هیچکس بهت نگاه نمیکنه جز خدا و حنانه‌ آرمانی آینده. نباید تسلیم بشی، از الان دارم بهت میگم دیگه وقتی برای اهمیت دادن به افسردگی نداریم. داروهاتو بخور و مشکلاتت رو برای دفتر چای نگه دار. از فردا دیگه باید دست از سربه‌هوای بیخیال بودن برداری. اون چیزی که میتونی باشی منتظرت نشسته و تنها کاری که باید بکنی اینه که با تمام سرعتی که تواناییش رو داری به سمتش بدوی. 

بهم قول بده که سال دیگه این موقع از خودت و کارایی که کردی مطمئن باشی، ما وقتی برای کاش اینکارو میکردم و کاش نمیکردم نداریم. همه چیز باید دقیق و طبق برنامه باشه. چشماتو باز نگه دار و برای این علاقه‌ی چندین ساله بجنگ! میدونی چند سال گذشته؟ حالا فقط یک سال مونده تا بهش برسی. لطفا با بیشترین توانت تلاش کن. به خودت قول بده که توی فکر و خیال فرو نری، از دنیای نگاتیوی ذهنت بیا بیرون و وقتت رو بزار پای خوندن درس های هنر. حنانه، بیا به تچان برسیم. حالا همه‌ی چیزهای آزار دهنده‌ی اطرافت کمرنگ میشن. نفست رو بگیر و شیرجه بزن توی این دنیای ناشناخته. میز قمار زندگیت رو بچین و با قدرت شرط ببند. این بزرگترین ریسک زندگیت نیست؟ هست؟ در حال حاضر هیچی نمیدونیم. تنها چیزی که مهمه اینه ... من هزارتا دلیل میتونم برات بیارم که کنکور هنر مهم نیست، اما تو فقط یه دلیل داری و با همون یه دلیل میتونی تمام این راه‌های فرار رو از بین ببری. حنانه مواظب خودت باش. میدونم که از فردا قراره همه چیز تغییر کنه اما دختر کوچولوی توی قلبت همیشه اینجاست تا بهت امید بده. من بهت باور دارم، دختر زال بهت باور داره، سپید هم اینجاست و داره میگه اونم همینطور! این برات کافی نیست؟ باور کن ما برای همدیگه کافی هستیم، تو برای خودت کافی هستی. فقط لازمه که به بلوغ برسی و طوری بازی کنی که هیچکس جرئتش رو نداره.

دوستت دارم دخترکوچولوی عجیب سر به هوا ...

یه روزی همدیگرو توی جایی که بهش تعلق داریم در آغوش میگیریم.

 

پنجمین روز/پنجمین ماه/سال هزار و چهارصد و یک

ساعت ۳:۳۰

واسه تو و دختر کوچولوی اینجا آرزو میکنم بعد هر چند تا روز ابری و تاریکی که داشتی روزای روشن ببیان و بهت سر بزنن... هیچ کس درد و رنج دیگری رو حس نمیکنه اما میتونه با دیدنش رنج های خودش رو به یاد بیاره و روز های تاریک و ترسناکش...

این مسیری که داری میری میتونه بهت آسیب بزنه...بترسونتت...تورو به گریه بندازه...اما چیزی که واست به ارمغان میاره...فارغ از نتیجه‌ش‌...اینه که تو تمام تلاشت رو کردی و دختر کوچولوی اینجا دوستت داره...اونوقت خیالت راحته که تمام تلاشت رو کردی...

واست شادی آرزو میکنم...

گامبارههه فایتینگ!

اییی رز، رزالین قشنگ من. میدونی که همیشه کلی بوسدو عشق برای حرفای قشنگت میفرستم مگه نه؟ منتظرم که دوتایی موفقیتمون رو جشن بگیریم!
چهارشنبه ۵ مرداد ۰۱ , ۱۶:۲۷ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

می بینم که آلیسم با وجود تمام چالش هاش، ناامیدی هاش، مشغله هاش و حرفای بی در و پیکر اطرافیان، با نهایت امید و انرژی ای که میتونه داشته باشه، میخواد یه دوی ماراتون با خودش رو شروع کنه.

این واقعا باعث افتخاره نه تنها برای خودت، که برای من که دوست به این تلاشگری و با برنامه ای دارم. مهم ترین نکته موفقیت تو کنکور برنامه داشتنه که خدا رو شکر تو خودت میدونی ش.

میدونی...همیشه وسط سال کنکورم، این فکر ب ذهنم میومد که خب کنکور میدم که چی؟ یک سال همه زندگی مو بذارم که 4 ساعت سرنوشت مو تعیین کنه که چی؟ وقتی این همه راه دیگه برای موفقیت هست، کنکور که چی؟ به کجام؟ چیکارش کنم؟

و هیچوقت جواب محکمی براش پیدا نکردم و تنها خودمو با دلیلای خاص خودم قانع می کردم و ادامه می دادم. 

و اینجا تو یه جمله ای گفتی که من شاید تو کل امسال بهش نیاز داشتم :

من هزارتا دلیل میتونم برات بیارم که کنکور هنر مهم نیست، اما تو فقط یه دلیل داری و با همون یه دلیل میتونی تمام این راه‌های فرار رو از بین ببری.

و این یکی از بهترین جمله هایی بود که تو این نقطه میتونی به خودت بگی.

من ایمان دارم آلیسی که من اینجا می بینم، با این همت و جنگندگی، به هر چیزی که میخواد میرسه. به قول مشاورم، تلاش هات گم نمیشه.

و مطمئنم اگه تو با این لذت و همون حالت تچان درس بخونی، سختیای کنکور رو حتی حس هم نمیکنی.

و رسما گور بابای حرفای دیگران و فامیل و بلا بلا بلا. انگشت میدل مون تو دماغ شون

موفق باشی عزیزدلم. خدا پشت و پناهت :)💜✨

میدونی که من همیشه کلی دعا میکنم برای نتیجه‌ی تلاشات دیگه اره؟ جدا دلم میخواد تو هم نتیجه‌ی تلاشات رو هرچقدر هم که بوده بگیری تا باهمدیگه موفقیتمون رو جشن بگیریم.
+
اره برای اولین بار توی زندگیم بر طبق برنامه دارم پیش میرم. برای یه entp یکم دردناکه ...
+
این جمله رو خیلی یهویی و دلی نوشتم. شاید بخاطر همین تاثیر گذار بوده، الانم دیر نیست. حرف خوب رو هروقت بشنوی تاثیر خودش رو میزاره. خوشحالم که کمکت کرده🌸✨
+
اقا این میدل کیه؟؟
ممنونمم
.

سلام.

ارزو موفقیت برای ت دارم.

و هیچ نگران نباش اگه روزی حوصله کاری نداشتی چون یه اتفاق عادی و بدن ت به استراحت نیاز داره سعی کن اون روز کمتر درس بخونی ولی فردا ش بیشتر و به حد کافی.

با خبر های خوش برگردی :*

حتما به توصیه های خوبت گوش میدم! خیلی ممنون که برام کامنتشون کردی زی زی قشنگ.
چهارشنبه ۵ مرداد ۰۱ , ۲۳:۴۶ ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌

مطمئنم که موفق‌میشی :") و میتونی سختی ها و افسردگی و حتی کنکور رو یه گوشمالی حسابی بدی و ازشون راحت بگذریDD': 

ارزو .. نه 

امیدوارم .. نه اینم نه 

مطمئنم موفق میشی. پس‌منتظر روزی که سرمست از شکست دادن غولکنکور و موفق شدن توی دوئل با افسردگی برامون بندری میرقصی میمونم DD:

حیح

احتمالا افسردگیم قراره ژولانی مدت باشه چون چیزی نیست که خیلی ظاهری بروزش بدم ... چیزای درونی ترسناکن ... اما کنکور؟ اره حتما، هیچ راهی جز موفق شدن ندارم.
+
توی تمام دوران کنکورم اینجا میمونم و مینویسم. ممکنه روزای بد و خوبی داشته باشم اما وقتی تمومش کنم حسابی با همدیگه خوش میگذرونیم! تازه میتونم از دانشگاهمون هم پست بزارم!
پنجشنبه ۶ مرداد ۰۱ , ۰۰:۲۲ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

وای خدا، مرسی قربونت بشم، هیق T---*

رتبه که دیگه تعیین شده س، نمیشه عوضش کرد. فقط بیا دعا کنیم انتخاب رشته به موفقیت بگذره

که خب با وجود ساحلم، خیالم راحته (ساحل، مشاورمه، لقبیه که تازگیا براش انتخاب کردم.)

انشاالله، پاشو بیا تهران، کیک بخریم بزنیم تو صورت همدیگه

 

درک میکنم، منم تو زندگی م تا حالا برنامه نداشتم. توی هیچی. که خب سال کنکور شاخ شو شکستم. لذت بخشم هست یه جاهایی :)

 

عاو چ جالب، جمله های دلی تاثیر عمیق تری میذارن. از عمق وجود گوینده میان و به عمق وجود شنونده نفوذ میکنن

اوهوم، میتونه تو بقیه مراحل زندگی م کمکم کنه :)

 

middle - وسط

به ببین چه خبره، ساحل و چای .... جمع خوشگلا جمعه.
نگران نباش یه انتخاب رشته عالی حتما کلی تاثیر گذاره توی دانشگاهت.
حیف پول کیک نیست ؟ ابنقدر گرون شده باید کلیه بفروشیم
+
اره اگه سردرد الان منو در نظر نگیریم+ گشنگی+ خستگی
+
بنظرم اگه بیشتر به این دقت کنیم که حرفمون ساده ولی واقعی باشه خیلی بهتر از اینه که بخوایم خیلی ادبیش کنیم. البته اون هم جایگاه خودش رو داره.
+
منی که فکر میکردم میدل اسم یه شخصیته ... 
پنجشنبه ۶ مرداد ۰۱ , ۰۰:۳۲ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

جوووونننزز، عکس چای تو بفرس کنار هم بذارم شون XD
هیق...ولی خوشمزه هاش ارزش شو داره. بیا من پول شو میدم TT

خیلی! اصن میگن رتبه ت افتضاحم بشه، با یه انتخاب رشته خوب میتونی به همونی که میخوای برسی

 

برو استراحت کن آلیسم. بعدا حرف می زنیم

 

هر دو جایگاه خودشو داره و میتونه به یه اندازه تاثیرگذار باشه. مهم اینه از ته قلب باشه

 

مثلا انگشت زهرا تو دماغت...

که بری عکساشو پخش کنی؟ عمرا!
پولت زیادی اومده اره؟ اوکی من پایم. ولی تو کیکارو بزن توی صورت خودت من مال خودمو میخورم
+
استراحت نمیخوام بکنم. از خستگی حال ندارم. ذهنمم دوباره مشغول شده اگه اینطوری بخوابم از شدت کابوسام فلج میشم + شام نخوردم
+
ولی من اون دلی رو بیشتر میپسندم.
+
ای...
پنجشنبه ۶ مرداد ۰۱ , ۰۰:۴۶ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

نخیرم. میخوام خوشگلا کنار هم باشن لذت ببریم. عه

نخیر. نکته اینجاس که بابای من پول برا کیک خیلی دست و دلباز خرج میکنه، اکثرا خوشمزه هم میخره. نبمسکسمسنمینبخیخی

بی فرهنگ. این بود آرمان های همدلی آلیس و آچانی ما ؟ (امیدوارم آچان فحش نباشه)

 

عاو، خب باشه، اگه حرف زدن باهم کمکت میکنه، من پایه م :) + منم نخوردم

 

هر دو خوبه :)

یاد این شعر از شاعر فقیه افتادم ... خوشگلا باید برقصن، لالای لای.
+
پس متاسفم که همچین بچه‌ای هستی، فرزندی که دسترنج پدرش رو توی سر و صورت بقیه میمالهدجاش تو جهنمه ... نچ نچ 
+
😂😂😂😂😂نه فحش نیست بازی با کلماته.
+
نه خیلی راجبشون حرف نمیزنم. فقط الان خیلی ذهنم بازه دارم ازش استفاده میکنم + اعتصاب غذا؟
+
بیا به انگشت زهرا رحم کنیم اون بدبخت بی خبر از همه جا خوابیده
پنجشنبه ۶ مرداد ۰۱ , ۰۰:۵۳ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

خب پس بیا به ساحل و چای ملحق شیم تا از وجود خوشگلایی مثه ما محروم نباشن

 

عذاب وجدان گرفتم. همین چن دیقه پیش داشتم تو وب سلین می گفتم ولخرجی نباید بکنیم. اون وقت خودم یه ولخرج بی شعورم. من خیلی بی شعورم

 

عام...آلای چلوس ایکبیری ننر ؟

 

راجب چی؟ + گرم کردم برم بخورم :"

 

زهرا همیشه یه خنگ از همه جا بی خبره.  رهاش کن

فعلا که چای مسافرته و من فقط دو قدم با دیوانه شدن فاصله دارم
+
ما همه بیشعوری های خاص خودمون رو داریم، اینکه بهش اقرار(؟) کنیم یه پیشرفته ولی بقیش رو نمیدونم. منم بیشعورم. 
+
اگه این القاب نازیبایی که برای خودت پیدا کردی در جواب اچانه باید بگم خیررر!!
+
چی راجب چی؟+  من همین الان یه لقمه خوردم
+
من بهش میگم دلخوشی که میخواد بی خبر باشه. روش زندگی جالبی داره. من اصلا نمیتونم اونطوری باشم.
پنجشنبه ۶ مرداد ۰۱ , ۰۱:۰۱ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

عاح چای، زودتر برگرد آلیس مونو دیوانه کردی

بیا مراسم احضار چای راح بندازیم. چراغا رو خاموش کن، شمعا رو روشن کن، ملحفه بکش رو سرت‌ شروع کن

هوهوهوهوووووو

 

سلام بی شعور :"

 

عاو، امیدوار گشتم. ممنونم :"

 

همین که خیلی راجب شون حرف نمیزنی + منم دو لقمه :)

 

درسته، با این دیدگاه، منم موافقم *-*

بخدا که رد دادی، شدیم عین این ادمایی که یکیشون افسرده و بیحاله اون یکی داره از ایده و ذهنیت خفن جر میخوره.
+
سلام بیشعور۲
+
خواهش میکنم بیشعور جان
+
یادم رفت + من سیر شدم با همون یه لقمه ، گنده بود 
+
اتفاقا الان بهم پیام داده بچه
پنجشنبه ۶ مرداد ۰۱ , ۰۱:۱۵ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

ترکیب چای و ساحل + آلیس و آچان

ب نظرم هر دو باید یه دور کلاس مشاوره بریم تا ب حالت عادی برگردیم

 

خوبی بی شعور ۱؟

 

:)))

 

فراموشش کن بی شعور آلزایمری + من هنوز دارم میخورم...

 

سلام برسون

من فقط دارو میخوام، داروهای منو بدید برم یه دو دقیقه به ارامش برسم. البته چای هم خوبه، در این شرایط پی ام اسی حتی کپک چای هم خوبه
+
خوبم، هرچیم بشه اونقدرام بد نیست، دارم پست مینویسم تا بوق شب منتشرش میکنم
+
بخدا یادم میره خب کامنتا زیاده😂
میخوای بهت بگم معنی اچان چیه؟
+
سلام رسوندن 
پنجشنبه ۶ مرداد ۰۱ , ۰۱:۲۴ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

برو بخور، برو بخور

 

هوریا *-* میدونستی من هنوز منتظر اون پستیم که قراره در جواب پستم بنویسی؟

 

اکشال نداره. مکشلی نیست.

اگه دوست داری بگو. من دوست دارم بدونم، ولی اگه دوست داری برا خودت بمونه

 

:))))

ندارم دوست عزیز
+
احمق اونو نوشتم. همون پستی که راجب عشق بود جوابت بود. من تشنه‌ی عشقم ولی دیگه رهاش کردم، الان تمرکزم روی خودمه.
+
خب ببین .... نه باشه نمیگم خودت خواستی
پنجشنبه ۶ مرداد ۰۱ , ۰۱:۳۰ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

اوه شت...

 

وات؟ اونی که توش کامنت گذاشتم؟ اون که قبل پست خودم بود!

پرفکت :) خودت مهم تری

 

هر طور خودت راحتی :) ولی من همچنان کنجکاوم...

نه نبود، چک کن دقیقا دو یا سه روز بعد منتشرش کردم.
+
یه روز راجبش میگم الان انگار وقت قشنگی نیست
پنجشنبه ۶ مرداد ۰۱ , ۰۱:۴۲ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

اسمش چیه؟

او اوکی، اتفاقی افتاده؟

حوصله ندارم به زبون اصلی بنویسم ولی هیستوریا د لاو بود
+
جوابی ندارم نه چیزی نیست
فقط شبه و دارم پست مینویسم
پنجشنبه ۶ مرداد ۰۱ , ۰۱:۴۷ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

اها اوکی. الان می بینم
حرف بزن آلیس. اذیت میشی. میخوایدبیام خصوصی؟

بخدا هم دیدی هم براش کلی کامنت گذاشتی، فقط احتمالا نگرفتی که راجب حرفای خودت بوده
+
نه بابا آلا من ازین بازیای حالم بده ولی وانمود میکنم و اینا ندارم‌. کلا ادم حرف بزنی نیستم آچان. نگران نباش دختر ( گل و قلب و موچ و بوسه و ازین حرفا )
پنجشنبه ۶ مرداد ۰۱ , ۰۱:۵۴ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

عه؟ فک کردم ندیدم واقعا

اها، خب من فقط دلم میخواد حالت خوب باشه. ب هر روشی که خودت صلاح میدونی (بغل محکم محکم محکم)

دارم مینویسم پس حالم خوبه نگران نباش بیشعور۲
تو چرا بیداری حالا
داری مواد میکشی؟
پنجشنبه ۶ مرداد ۰۱ , ۰۱:۵۶ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

هر موقعم کمکی ازم برمیومد مدیونی بهم نگی

هاییی هاییی!!!
پنجشنبه ۶ مرداد ۰۱ , ۰۱:۵۸ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

باشه خدا رو شکر بی شعور ۱

داشتیم با خواهران انیمیشن قرمز شدنو می دیدیم. چقدر قشنگ بود...چقدر...

اونم میشه. پاشو بیا خونه مون. بساط تم بیار. برا احضار چایم ب درد میخوره

عه خواهر داری، نمیدونستم
من حال ندارم تا بیرون اتاق برم اب بخورم، چه توقعاتی داری تو

پنجشنبه ۶ مرداد ۰۱ , ۰۲:۱۲ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

خواهران دارم. دوتا

گشاد بدبخت

ای وای منم دوتاا خواهر دارم، تفاهم پارم کرد
پنجشنبه ۶ مرداد ۰۱ , ۰۲:۲۳ •𝐈𝐦 𝐂𝐡𝐨𝐦𝐢•

داشتم پست رو میخوندم که رسیدم به کلمه طراحی لباس

و ضربان قلبم رفت رو هزار..

ای وای، خاک عالم
راستی تو بودی عکسمو میخواستی ؟ توی پست چالش گذاشتمش برو حال کن
پنجشنبه ۶ مرداد ۰۱ , ۰۲:۲۷ •𝐈𝐦 𝐂𝐡𝐨𝐦𝐢•

احتمالا ده ها سوال راجب رشته ای که خودم موفق نشدم واردش بشم ازت دارم اما میزارمشون برای بعد

فعلا میخوام بگم از ته ته ته ته دلم بی نهایت خوشحالم که حنانه قراره بجنگه با وجود تموم زخم ها،خستگی ها و چیز های نشدنی و شدنی

قطع به یقین آدمی که من میبینم و کسی که حرف های مصممش رو الان خوندم توانایی جا به جا کردن کوه رو هم داره با این اراده 

اما میخوام اینم بدونی که این جسارت تو،این شجاعتت،این اراده و عزم جزمت بزرگترین و باارزش ترین چیزه")هرچی هم که شد قول بده به این اراده و شجاعت افتخار کنی!

نمیگم امیدوارم موفق باشی چون امیدوار بودن الان چیز جالبی بنظر نمیاد

به جاش میگم موفق شو ویلی ونکای تیفانی،یا شایدم حنانه:")

نبینم ازین چرت و پرتا بگیا. موفق نشدن فقط من که رشتم رو قراره سال اخر از معارف!!!!!( شاهکار مامانم) به انسانی تغییر بدم و کنکور هنر رو شرکت کنم. پس هرچقدرم راهمون پیچ پیچی باشه بازم میتونیم روی هدف اصلی تمرکز کنیم. هرچی سوال داشتی بیا پیش خودم، خجالت نکش سمرم اونروز داشت برای انتخاب رشته دبیرستانش باهام صحبت میکرد.
+
حرفای شمارو باید یه جا نگه دارم تا وقتی خسته شدم بخونم، انگار از زبون فرشته‌ها بیرون اومده. افتخار میکنم، قول میدم که اینکارو بکنم.
موفق میشیم، هردومون.

"لیس للانسان الا ما سعیٰ"

چند روزیه که به این آیه فکر می‌کنم. هر چند تکالیف یکیه، ولی تقدیر و موقعیت هر کس متفاوت و نامشخصه؛ بخاطر همینه که الا ما سعیٰ. بخاطر همینه که فرآیند مهم‌تر از نتیجه‌ست و هر چقدر تلاش کنی، کارت همونقدر ارزش داره.

و من عمیقا به اونی چانم امیدوارم چون ظرفیت‌های زیادی داره که حتی شاید هیچکس ندونه، و بخاطر تشویق و تنبیه دیگران هم تلاش نمی‌کنه.

این حرف رو خودمم همیشه به خودم میگم. نتیجه ‌‌یموفق بدون فرایند کارامد واقعا ارزش زیادی نداره.
 
.
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
چشمانم را می‌بندم
و تمام جهان مرده بر زمین می‌افتد
پلک می‌گشایم
و همه چیز دوباره زاده می‌شود
Designed By Erfan Powered by Bayan