狂った少女のラブソング

9)برای چای که در سفر است

کرج/ خانه/غروب

من با کلمات اشتباهاتم را فراموش میکنم. زمانی که تنها و برهنه در آغوش تخت دراز میکشم و کتابی را جلوی صورتم میگیرم. میدانی چای، زندگی و آدم هایش گاهی غیرقابل تحمل میشوند. با خودم میگویم آه چه درخشش زیبایی! چه حرف های قشنگی و بعد آن‌ها خیلی زود به من راه بازگشت تمام سخنانشان را نشان میدهند. من تنها و خسته گوشه‌ی پناهگاه امنم در انتظار میهمان فردا هستم. کسی از جنس من که میتوانم در کنارش برای چند ساعت در دنیای حقیقی خود پرواز کنم. کتاب را ورق میزنم، در سکوت اشتباهاتم را میخوانم، تکرار میکنم و قدم میزنم تا از افکار آن آدمها خلاص شوم اما چاره‌ای نیست. من محکوم به داشتن و رها کردنشان هستم. امشب من مثل یک رویا به چند نفر تقسیم میشوم و در اعماق خستگی شب از پنجره بیرون میروم. شاید بتوانم ستاره‌هارا برای میهمان فردا بچینم.

چای عزیز، احتمالا چند روزی تورا نمیبینم، هرچه نباشد تو هم نیاز داری مدتی از دست سیاهی های ما دور بمانی. اما دلم برایت تنگ شده. میخواهم روبرویت بنشینم و خیلی قاطع بگویم این ادمها روز به روز ترسناک‌تر میشوند، اما دنیا قرار است فردا خلافش را به من ثابت کند ... امیدوارم!

چای ... قبل از اینکه از شادی هایم بنویسم باید با حقیقت روبرو شوم. غمگینم، نه غمگین نیستم! به یاد می‌آورم _ این یک نفر هم شبیه تمام آن چند نفر بود_ فراموش میکنم. نگاه میکنم و درمانده میشوم.

ای کاش دریا را داشتم تا تمام مدت شیفته‌اش باشم ... ای کاش می‌توانستم مثل موج به ناکجا اباد بروم ... اینگونه شاید همه چیز آسان‌تر بنظر میرسید. میدانی چرا؟ چون دریا و موج‌های رقصانش شبیه احساسات من ساده، پیچیده، آرام، پرتلاطم‌، آشکار، پنهان و زیباست.

سفر خوش بگذرد. منتظرت هستم.

 

ضمیمه۱) با اعصاب خورد شده‌ی خود چه کنیم؟

ضمیمه۲) در حال تلاش برای کنترل خشم هستم، فعلا که موفق شدم.

ضمیمه۳) میخوام یه رازی رو بهتون بگم ولی باید صبر کنم تا موقعش برسه و دیگه دارم نمیتونمش.

يكشنبه ۲ مرداد ۰۱ , ۰۰:۳۴ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

کامنت اول مال خودمهههههههههههههههههههه

يكشنبه ۲ مرداد ۰۱ , ۰۰:۳۴ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

شهرو چراغون کنید

ستاره بارون کنید

لاله و گل نثاره 

لیلی و مجنون کنید

دیش دیری دیری دیری دی دی دی دی

.
يكشنبه ۲ مرداد ۰۱ , ۰۰:۴۲ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

عکسای دریات آدمو ب یه دنیای دیگه می بره. همیشه به کسایی که کنار دریا زندگی میکنن حسادت میکنم. همیشه

دلم برای دریا تنگ شد...

کنجکاوم راجب یه نفری که اینطور ذهن تو درگیر کرده...

طوری که با چای حرف زدی، منو یاد جودی ابوت انداخت. شبیه یه رمان قشنگ. واقعا نمیدونم چای با خوندن اینا چ حس خوبی میتونه داشته باشه. یه دکتر که مراجعه کننده ای مثه توی آلیس داشته باشه، از شغلش لذت می بره

1-آهنگ آرام گوش دهیم، با خداوند صحبت کنیم

2-احسنتم بر تو ای دلاور مبارز

3-*کنجکاوی از تمام سوراخ هایش بیرون ریخت

منی که تاحالا توی زندگیم دریا ندیدم ... باز بقیه دیدن ... ولی اره خوب میشد اگه میتونستیم راحت تر نگاهش کنیم
حسادت نکن
+
به قول یه نفر : - حقیقتش گاهی از یک‌ چیز‌هایی که خیلی هم مهم نیستن دلم پر از غصه‌های حسرت‌دار می‌شه. 
+
چای که ادرس اینجارو نداره، من براش می‌نویسم تا وقتی رفتم پیشش حرفام نظم داشته باشه و وقت رو الکی هدر ندم ... امیدوارم لذت ببره من که هرچی نوشتم فقط دلی بوده‌.
+
۱) حس آهنگ ندارم، خدارو اوکی میکنم ولی
۲) اره الان دیگه ارومم
۳) تو که باید بدونی چه خبره ... شایدم نمیدونی ...


يكشنبه ۲ مرداد ۰۱ , ۰۲:۰۴ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

واقعا ندیدی؟ نمیدونی چیو از دست دادی. دریا یه معجزه س واقعا...

فک کردم عکسه خودتی

آلای حسود TT

 

خیلیا اینطورن. یکی ش خود من. فقط سعی کن به خودت یادآوری کنی که ارزش شو نداره

(امیدوارم هنوز از من به دل نداشته باشی، بابت دیشب...)

 

اینم خیلی کار خوبیه. ب نظرم براش بخون. خوشحال میشه :)

 

1-گود گود

2-خدا رو شکر

3-اگه راجب زهراس، ن نمیدونم TT

 

باور کن میدونم وای شرایط رفتن به مسافرت عادی هم ندارم چه برسه به شمال که بغل گوش کرجه
+
الان دیگه ارومم مهم نیست
ببین دخترم. گل بی‌خار خداست ( درست گفتم؟) همه‌ی ما داریم توی یه سری رفتار خوب و چرت و پرت شنا میکنیم. یه سری هاشون رو میدونیم و یه سری رو عمرا قبول کنیم. به هرحال اونا هیچوقت قرار نیست جاشون رو تغییر بدن تا وقتی خود شخص تشخیص بده. پس اگه تو سعی کردی راجب یکیشون باهام حرف بزنی صرفا خواستی تلاشت رو بکنی و اشکالی نداره. من فقط با نصیحت و موعظه مشکل دارم واگرنه که راحت باش چرا باید به دل بگیرم؟ تازه اگه قبل از نوشتن حرفامون یکم فکر کنیم و گاهی اوقات بسپاریمش به خدا تا خودش به روش خودش به اون شخص نشون بده اونوقت دیگه نگران دلگیر شدن بقیه نیستیم. البته منظورم با خودم نیست اینو میگم چون میدونم یه روحیه اصلاح گر داری و سعی میکنی به ادمایی که دوستشون داری کمک کنی.
+
3) حالا صبر کنید تا فردا شب اونوقت همه چی معلوم میشه ( چشمک)
يكشنبه ۲ مرداد ۰۱ , ۰۲:۱۷ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

هعی...TT

 

عاو...خب خدا رو شکر. بله استاد شفتالو. تشکر از راهنمایی هاتون

خب دیگه بیا پایین سرمونو درد آوردی

 

T-...T

دیگه خیلی داری راحت میشی باهام، حیف این همه مهربونی من
باید حتما بگم اره از حرفات ناراحت شدم؟ هوممم؟
يكشنبه ۲ مرداد ۰۱ , ۰۲:۲۴ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

باید حتما بگم به عنم؟ هممم؟؟؟

حیف اون همه شرمندگی من. حیف این دست که نمک نداره

تف تف تو این رفاقت
از فردا دیگه نمیشناسمت باید دوباره بیای باهام آشنا بشی
يكشنبه ۲ مرداد ۰۱ , ۰۲:۳۰ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

سلام عن مگس گاوی شفتالویی

نمیدونم چجوری اسم واقعی تو میدونم، ولی اصلا تمایل ب آشنایی ندارم

میدونم خیلی مشتاقی باهام آشنا شی. ولی هزینه داره

نادیده گرفتن ...
يكشنبه ۲ مرداد ۰۱ , ۰۲:۳۰ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

راستی من تفوی بس ماهریم. بیا کمکت کنم

تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتفففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففف

بزار یه چتر باز کنم ... اها اوکی شد ( راحت باش!)
يكشنبه ۲ مرداد ۰۱ , ۰۲:۴۲ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

*میام زیر چتر و کنارت وایمستم

*تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتفففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففففف

درسته که الا یه زنیکه‌ی تف تفوعه ولی خداروشکر که اونقدر اب توی بدنش داره که از خشکی نمیره ...
يكشنبه ۲ مرداد ۰۱ , ۰۳:۰۹ (•𝑨!𝒂•)~ 𝐼𝑡𝑠

ممنون که به فکر آب بدن منی *لبخند

شبت بخیر آلیس. خواب تفای منو ببینی

من بازم خوابم نمیبره اما امیدوارم تو خواب خوبی ببینی، کمی بهتر از تف

خب قبل ازینکه یه دریا از تف اینجا راه بندازین بهتره به مسلطتون اعصاب شین🤌

بیخیال بابا😂

واقعا از ته دلم میخوام امروز بهت خوش گذشته باشه

اره دیگه جوابتو توی تلگرام دادم الان فقط دارم ابن زیر رو پر میکنم😂
يكشنبه ۲ مرداد ۰۱ , ۱۹:۵۳ ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌

به اون یاروعه تو عکس حسودی میکنم

 

پی‌نوشت: چطور خشمگین شویم (وقتی لازم است) و از خود دفاع کنیم؟

کی نمیکنه؟ ولی تصور کن شاید واقعا ادم غمگینی باشه ... قشنگ بودن توی عکس خیلی راحته
+
حقیقتش من همیشه خشمگین بودنم زیاده ... اینو نمیدونم والا باید از چای بپرسی

دلم برای پستای ویلی ونکایی تنگ شده بود..الان گشاد شدD:

یعنی پستام اینقدر کلفتن؟ تازگیا محتوای عامه پسند نزاشتم خیلی ... احتمالا تو خیلی تحریک پذیری.

عاخ چقد دلم دریا میخواد..با ساحل خلوت البته..دمدمای غروب و بعد تا نصف شب فقط بمونم و...

#ارزوهای_ناممکن

چرا ناممکن؟ برنامشو بچین چندتا دخترم بیار، عین این گاد فادرا با عینک دودی و شرت میشینیم توی ساحل دخترا هم بادمون میزنن.

پ.ضمیمه 1:کتاب و موزیک و خواب پیشنهاد سراشپزD:

باتشکر از سرآشپز عزیز!

دل من که کلن برای محتواهای کلفت و دراز و عریضت تنگه..دیگه عکس پست از دریا بود..گفتم شلش کنم یه ذره

سعی میکنم به این فکر کنم که منظورت کاملا با پست های منه و نه چیز دیگه

کنار ساحل پشماتو بزن فقط آبرو داریم ما-

من اصلا پشم ندارم، میخوای در بیارم چک کنی؟

منظورم دقیقا پست هات بودن..و اونایی که گذاشتم واسه دور بعد بخونمD:

 

و اره..فکر خوبیه..پشم دربیار و یه نود بده

عاو عاو گرفتم!
+
😂😂😂 در ازاش چی بهم میدی؟
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
چشمانم را می‌بندم
و تمام جهان مرده بر زمین می‌افتد
پلک می‌گشایم
و همه چیز دوباره زاده می‌شود
Designed By Erfan Powered by Bayan