狂った少女のラブソング

2) به ونگوک بگو گوش‌هایم را ببرد

 

سال ها پیش در نامه‌ای برای ونگوک نوشتم :( ون، بدکاره‌ها گوش نمیخواهند، پول میخواهند! فکر میکنم تو برای همین نقاش بزرگی بودی، چون از خیلی چیزهای دیگر سر در نمیاوردی.)

نمیتوانم بخوابم. دوره‌ی سریعاً بخواب تا دردها پشت دیوارهای پلکت منتظر بمانند به سرعت تمام شد. به قول فریدا :(این درد های لعنتی شنا کردن را یاد گرفته‌اند) و حالا در خیسی مردمک هایم با مایو دست تکان میدهند. گمان میکنید خوابیدن آسان است وقتی گوش هایت پر است از جیغ و چشمایت پر از اشک؟ ( این جمله را کجا خوانده بودم؟ یادم نیست) علاوه بر خواب، فراموش هم میکنم، خیلی هم میشنوم. گفتنشان در کلمات خیلی ساده تر از توصیف برای مشاور است. روی آن صندلی چرمی که مینشینم تمام وجودم قفل میکند ... میترسم. حس قفل بودن مرا یاد مرگ مجسمه‌های گمشده می‌اندازد. البته آنقدر ها هم برایم دور نیست‌. من خودم یک عروسک گمشده هستم _ با گوش های پرسر و صدا و چشم هایی که درد میکنند _ شاید یک روز داستان عروسک را نوشتم اما حالا وقتش نیست. 

امروز صداها در جمجمه‌ام خیلی بلندتر از حد معمول بنظر میرسند. تمام مدتی که سرکار بودم، در خیابان، در آسانسور و یا حتی حالا. صدای بچه‌ها شبیه ناقوس نیمه زنگ زده‌ی یک کلیسای مخروبه در سرم تکرار میشود : خانم! خانم!! خانممم!!!

میترسم. از بچه‌ها میترسم و ۳ ساعت تمام در کنارشان هستم. شاید باید بدکاره‌ی داستان ونگوک میشدم؟ حداقل می‌توانستم از او بپرسم که چگونه گوشش را بریده‌. شاید هم هردو در کنار یکدیگر میمردیم. اما هیچکدام از اینها اجازه‌ی وارد شدن به دنیای خیالات را ندارند. من هنوز هم یک معلم نقاشی جوان هستم که برای محتاج خانواده نبودن دست به کاری شده که آزارش میدهد. شاید قبلا اینطور بنظر نمیرسید اما خودم دلیل تمام این درد هارا میدانم ... حالم خوش نیست.

فکر میکردم که با خیال درمان میشوم، گمانم اشتباه میکردم. چای هم همین را میگوید. تمام زندگی من در خیال بوده و حالا دیگر نه توانایی مواجه شدن با حقیقت را دارم و نه خیال بافی کردن و وارد شدن به خانه‌ی شیرین. تمام تلاشم را کردم، چشم های را محکم روی هم فشار دادم تا جایی که اشک از آنها سرازیر شد، زیر پتو مثل جنین خودم را در آغوش گرفتم و فکر کردم و ساختم اما تمامش در ثانیه‌ای از بین رفت. تقصیر چای است یا خودم؟ چون دیگر خبری از من با موهای آبی نیست. هیچکدام از آن ادمهای جالب و عمیق به سراغم نمی‌آیند. اه ... فراموش کردم. چون هیچکدام از ما حقیقتا وجود نداریم. منی که تا به امروز نفس میکشید صرفا توهمی بود که آگاهانه برای فرار از شرایط ساخته بودم.

آینده چطور است؟ نمیدانم. انگار عقربه ها در نگاهم متوقف شده‌اند. من چطورم؟ نمیدانم. این من جدید را نمیشناسم. آنقدر که نمیتوانم به حرف چای گوش دهم و در آینه به چشم هایش خیره شوم. شاید بازهم بنویسم، اما حالا میخواهم مسکن را به زور در دهانم بندازم و سعی کنم که بخوابم. شاید در خواب کمی رویا بدست بیارم.

 

 

جمعه ۲۴ تیر ۰۱ , ۲۳:۳۲ ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌

این درد های لعنتی شنا کردن را یاد گرفته اند ==))

کجاشو دیدی
نودم میفرستن برام😂
حال میکنیا دوتایی اینجا تنهاییم
لخت شو 
سریع
جمعه ۲۴ تیر ۰۱ , ۲۳:۳۲ ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌

منی که تا به امروز نفس میکشید صرفا توهمی بود که آگاهانه برای فرار از شرایط ساخته بودم.

از قند وب ماست که در حاشیه‌ی قم هی شعبه زده حاج حسین و پسرانش( در صورت کپی کردن با اعمال خبیثانه پسران حاج‌حسین سوهان در ماتحتتان میکنند)#میخواهم وحشی بمانم ویلم کون

مود تا ناموس

کدومش؟ متن یا حاج حسین و پسران؟
جمعه ۲۴ تیر ۰۱ , ۲۳:۳۷ ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌

متنxDD

⁦乁 ˘ o ˘ ㄏ⁩
خب مرسی ولی به پای حاج حسین نمیرسه متنای من.
#حاج_حسین_و پسران_تا ابد
جمعه ۲۴ تیر ۰۱ , ۲۳:۳۸ ~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊 ‌‌

ملت اینجارو کشف میکنن به ۱۰۰ روز نکشیده +۲۰۰میشی 

جالبش اینه که کسی کشف نکنه :)) و گمنام باشه.
هرچند منتظرم دوستای دیگم مثل جیران و مدی کتابی پیداشون بشه⁦(TT)⁩
شماها خیلی زرنگ بودید.
تا خلوته بیا از فرصت استفاده کنیم.
پ.ن) دیگه بعد این همه وبلاگ زدن باور کن اصلا دنبال کننده برام مهم نیست😂😂😂 دیگه مثل قبلا هیجان نداره

ونگوک..هر چی کتاب راجبش هست رو حاضرم گدایی کنم و بخرم و بگیرم توی دستم..دماغمو فرو کنم لای صفحات کتاب و مث معتادا بو بکشم..و بعد انقد بخونم تا حفظ شم..زیباترین مرد من"]

 

+من هات چاکلت میخوام..چرا تو باید چای داشته باشی من دونه ی قهوه هم ندارم؟

پس باید کتاب شور زندگی رو بخری!! راستی فیلمایی که راجبش هست رو خوندی؟ اتفاقا منم خیلی دوسش دارم، به ونگوک میگم دوست قدیمی:)
+
چای تراپیستمه:""") برو یکی برای خودت پیدا کن

فکر میکردم که با خیال درمان میشوم، گمانم اشتباه میکردم.

از قند وب ماست که در حاشیه‌ی قم هی شعبه زده حاج حسین و پسرانش( در صورت کپی کردن با اعمال خبیثانه پسران حاج‌حسین سوهان در ماتحتتان میکنند)#میخواهم وحشی بمانم ویلم کون

مود تا ابد.

متنو میگم bitch

اها اره گرفتم😂👍

شور زندگی رفت توی لیست اولویت ها.

شت نه..معرفی کن اگه میدونی"]

 

+از همینجا درخواست یه تراپیست دارم..اگر مایل بودید لطفا به خ مراجعه کنید.

توی نت سرچ کن چون تا اونجایی که میدونم زیاد راجبش ساختن. یه انیمیشن به اسم با عشق ونگوک اگه اشتباه نکنم و یه فیلم خیلی عالی به سبک خیلی خاص که سرچ کنی میارخ برات، اسمشو یادم نیست.
+
تراپیستی که توی بیان پیدا بشه به درد عمه ادم میخوره
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
چشمانم را می‌بندم
و تمام جهان مرده بر زمین می‌افتد
پلک می‌گشایم
و همه چیز دوباره زاده می‌شود
Designed By Erfan Powered by Bayan